چهارشنبه، 04 اسفند 1400 - 21:18

روز مهندس گرامی باد

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در یک‌ نگاه‌

در عقلیات‌ : شاگرد فریدالدین‌ داماد و او شاگرد سیدصدرالدین‌ سرخسي‌ و او شاگرد افضل‌الدين‌و او شاگرد ابوالعباس‌ لوگري‌ و او شاگرد بهمنيار و او شاگرد ابوعلي‌ سينا.

سم‌محمد بن‌ حسن‌ مکی‌ ابو جعفر معروف‌ به‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌

ولادت‌۱۱ جمادی‌ الاول‌ سال‌ ۵۹۷ هجری‌ در طوس‌

وفات‌۱۸ ذی‌ الحجه‌ سال‌ ۶۷۲ هجری‌ در کاظمین‌

مدت‌ عمر۷۵ سال‌

اساتید خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌

در عقلیات‌ : شاگرد فریدالدین‌ داماد و او شاگرد سیدصدرالدین‌ سرخسي‌ و او شاگرد افضل‌الدين‌و او شاگرد ابوالعباس‌ لوگري‌ و او شاگرد بهمنيار و او شاگرد ابوعلي‌ سينا.

در شرعیات‌ : شاگرد پدر بزرگوار خود و او شاگرد امام‌ فضل‌ ا...راوندی‌ و او شاگرد سید مرتضی‌علم‌ الهدی‌ و حضور در حوزه‌ درس‌ فقه‌ محقق‌ حلي‌ .

در ریاضیات‌ : کمال‌ الدین‌ محمد حاسب‌ . کمال‌ الدین‌ یونس‌ موصلی‌ و قطب‌ الدین‌ مصري‌ وابوالسعادات‌ اصفهاني‌ .

شاگردان‌ خواجه‌ ـ خواجه‌ اصیل‌ الدین‌ فرزند خواجه‌ نصیر، علامه‌ حلی‌ ، قطب‌ الدين‌ شيرازي‌ ابن‌ميثم‌ بحراني‌ ، کمال‌ الدين‌ افسطي‌ آبي‌ ـ سيد رکن‌ الدين‌ استرآبادي‌ ـ ابن‌الفوطي‌ کمال‌الدين‌بغدادي‌  ابن‌ الخوام‌ عمادالدین‌ ـ ابن‌طاووس‌ ـ اثیرالدین‌ دومانی‌ ، حمويني‌ .

تألیفات‌ :

بیشتر در زمینه‌ کلام‌ ـ حکمت‌ ـ ریاضیات‌ ـ الهيات‌ ـ تعليم‌ و تربيت‌ ـ اخلاق‌ و ديگر علوم‌اسلامي‌ است‌ که‌ قريب‌ به‌ ۸۰ جلد از آن‌ مشخص‌ است‌ که‌ تعدادي‌ در داخل‌ و مابقي‌ دركتابخانه‌هاي‌ خارج‌ از كشور موجود است‌ .

لمحه‌ عن‌ حیاه‌ الشیخ‌ نصیرالدین‌ الطوسي‌

 الاسم‌ : محمد بن‌ محمد بن‌ حسن‌ مکی‌ ابو جعفر المعروف‌ بالشیخ‌ نصیرالدین‌الطوسي‌

الولاده‌ : ۱۱ جماد الاول‌ سنه‌ ۵۹۷ هجری‌ فی‌ طوس‌ .

الوفاه‌ : ۱۸ ذی‌ الحجه‌ سنه‌ ۶۷۲ هجری‌ فی‌ الکاظمیه‌

العمر : ۷۵ عاما

اساتذه‌ الشیخ‌ الطوسی‌

فی‌ العلوم‌ العقلیه‌ : کان‌ تلمیذ فریدالدین‌ الدین‌ الداماد و هو تلميذ السيدصدرالدين‌ السرخسي‌ وهو تلميذ افضل‌ الدين‌ و هو تلميذ ابو العباس‌ اللوجري‌ و هو تلميذ بهمنيار و هو تلميذ ابوعلي‌سينا.

فی‌ العلوم‌ الشرعیه‌ : تتلمذ علی‌ ید ابیه‌ الفاضل‌ الذی‌ کان‌ بدوره‌ تلميذا للامام‌ فضل‌ الله‌الراوندي‌ وهو تلميذ السيد مرتضي‌ علم‌ الهدي‌ و کان‌ يحضر في‌ حوزه‌ درس‌ الفقه‌ محقق‌ الحلي‌.

فی‌ الریاضیات‌ : کان‌ اساتذته‌ کمال‌ الدین‌ محمد الحاسب‌، کمال‌الدین‌ یونس‌ الموصلی‌قطب‌الدين‌ المصري‌ ، و ابوالسعادات‌ الاصفهاني‌

طلاب‌ الشیخ‌ : الشیخ‌اصیل‌الدین‌ابنه‌ ، العلامه‌ الحلی‌، قطب‌الدين‌ الشيرازي‌، ابن‌ ميثم‌ البحراني‌،کمال‌ الدين‌ الافسطي‌ الابي‌، السيدرکن‌الدين‌الاسترآبادي‌ ، ابن‌ الفوطي‌ ، کمال‌الدين‌البغدادي‌،ابن‌الخوام‌عمادالدين‌، ابن‌طاووس‌ ، اثيرالدين‌ الدين‌ الدوماني‌ ، الحمويني‌ .

المولفات‌: اکثر مولفاته‌ حول‌ علم‌ الکلام‌ ، الحکمه‌ ، الریاضیات‌، الالهیات‌، التعلیم‌ و التربيه‌،الاخلاق‌، وباقي‌ العلوم‌ الاسلاميه‌ التي‌ عرف‌ منها(۸۰) مجلدا یوجد بعضها فی‌ مکتبات‌ داخل‌البلاد و بعضها فی‌ مکتبات‌الدول‌ الاخری‌.

تمدن‌ چیست‌ و سهم‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در تمدن‌ بشري‌چيست‌؟

تمدن‌ براساس‌ تعاریفی‌ که‌ از آن‌ شده‌ عبارت‌ است‌ همکاری‌ مردم‌ با یکديگر در امور زندگاني‌ وفراهم‌ ساختن‌ اسباب‌ ترقي‌ و آسايش‌; و اصولا ظهور تمدن‌ هنگامی‌ امکان‌پذیر است‌ که‌ امنیت‌و آسایش‌ برقرار باشد و اين‌ مهم‌ در زمان‌ خواجه‌ نصير بخاطر حمله‌ مغول‌ به‌ ايران‌ ميسر نشدمگر با يک‌ سياست‌ خاص‌ که‌ آنهم‌ پيدا كردن‌ ضعف‌ دستگاه‌ حكومتي‌ بود كه‌ پاي‌بندي‌ آنها به‌مسايل‌ خرافي‌ همچون‌ پيشگوئي‌ و خواب‌ ديدن‌ توجه‌ خواجه‌ نصير را به‌ خود جلب‌ كرد و او ازهمان‌ نقطه‌، سياست‌ عملي‌ خود را به‌ اجرا گذاشت‌ كه‌ همكاري‌ با دستگاه‌ در آن‌ مقطع‌ و عدم‌برخورد با مسايل‌ خرافي‌ مورد اعتقاد آنها يكي‌ از سياستهاي‌ مورد نظر بود كه‌ تاريخ‌ در گذر ايام‌پاسخ‌ به‌ خدمت‌ گرفتن‌ چنين‌ دستگاهي‌ را داده‌ است‌ كه‌ آنهم‌ مهار جنگ‌ و باز گرداندن‌ آرامش‌ بودكه‌ براي‌ پي‌ريزي‌ هر تمدني‌ لازم‌ است‌; داستان‌ ذیل‌ تائید سیاستهای‌ بکار گرفته‌ شده‌ توسطخواجه‌ نصير است‌ که‌ به‌ اختصار از نظرتان‌ مي‌گذرد:

روزی‌ هلاکو به‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ می‌گويد که‌ يک‌ حادثه‌ جالب‌ را پيشگويي‌ کنيد كه‌ من‌مشخصٹ شاهد باشم‌ خواجه‌ ضمن‌ پذیرش‌ می‌گوید این‌ حادثه‌ در شب‌ پنجشنبه‌ اتفاق‌ خواهدافتاد که‌ همراه‌ با کسوف‌ است‌ و اتفاقٹ در آن‌ شب‌ هلاکو در خواب‌ بود و نگهبانان‌ اجازه‌ ورود به‌خواجه‌ را نمی‌دادند که‌ باعث‌ نگرانی‌ خواجه‌ شده‌ بود که‌ مبادا هلاکو این‌ حادثه‌ را نبیند; چاره‌اندیشید و شنید که‌ یکي‌ از خرافات‌ در باره‌ ماه‌گرفتگي‌ اين‌ است‌ که‌ مي‌گويند اژدها ماه‌ را گرفته‌پس‌ بايد به‌ ظروف‌ مسيني‌ کوبيد تا اژدها بترسد و ماه‌ را رها كند بلافاصله‌ خواجه‌ نگهبانان‌ را ازاين‌ قضيه‌ ترساند و آنها ظروف‌ مسين‌ را برداشته‌ و به‌ يكديگر كوبيدند و اين‌ باعث‌ شد كه‌ خودهلاكو از خواب‌ بيدار شود و خواجه‌ آنچه‌ را كه‌ ديده‌ بود به‌ هلاكو نشان‌ داد و او سخن‌ خواجه‌ راپذيرفت‌ و اعتبار علمي‌ و شخصيت‌ خواجه‌ براي‌ او تثبيت‌ شد.

پس‌ از آن‌، هلاکو از خواجه‌ سئوال‌ کرد آیا چون‌ ما دیشب‌ می‌دانستیم‌ که‌ ماه‌ خواهد گرفت‌، ماه‌ گرفته‌ است‌ يا اگر نمي‌دانستيم‌ ماه‌ مي‌گرفت‌؟ خواجه‌ گفت‌ چه‌ شما مي‌دانستيد و چه‌ نمي‌دانستيداين‌ اتفاق‌ مي‌افتاد. هلاکو پرسید آیا ما می‌توانستیم‌ از وقوع‌ اين‌ حادثه‌ جلوگيري‌ کنيم‌؟ خواجه‌گفت‌ خير متأسفانه‌ مسايل‌ طبيعي‌ و فلکي‌ در اختيار ما نيست‌ و از بشر هم‌ کاري‌ برنمي‌آيد.هلاکو گفت‌ کاری‌ که‌ اگر ما بدانیم‌ یا ندانیم‌ اتفاق‌ مي‌افتاد و اگر بدانيم‌ نمي‌توانيم‌ از وقوعش‌جلوگيري‌ کنيم‌ دانستنش‌ چه‌ سودي‌ دارد؟ خواجه‌ نصيرالدين‌ تدبيري‌ انديشيد كه‌ هلاكو آمادگي‌براي‌ درك‌ مسايل‌ علمي‌ را ندارد لذا با بعضي‌ از دوستانش‌ مشورت‌ كرد و نتيجه‌ آن‌ شد كه‌ آنان‌ دوديگ‌ بزرگ‌ مسين‌ را از بالاي‌ محلي‌ مرتفع‌ كه‌ در نزديكي‌ خيمه‌ هلاكو است‌ بزمين‌ بياندازند دراين‌ هنگامه‌ كه‌ هلاكو از شكار برمي‌گشت‌ خواجه‌ باتفاق‌ او وارد شدند اما خواجه‌ به‌ هلاكو گفت‌كه‌ صحبت‌ محرمانه‌اي‌ با شما دارم‌ و آن‌ اينست‌ كه‌ تا چند لحظه‌ ديگر صداي‌ مهيبي‌ خواهيدشنيد لطفٹ نترسید و فقط به‌ چهره‌ اطرافیان‌ نگاه‌ کنید به‌ موقع‌ علت‌ قضیه‌ را توضيح‌ خواهم‌ داد;میهمانان‌ یکی‌ پس‌ از دیگري‌ وارد شدند که‌ ناگهان‌ صداي‌ مهيبي‌ بلند شد هر يک‌ عکس‌العملي‌ ازخود نشان‌ دادند فقط هلاكو و خواجه‌ نصيرالدين‌ آرام‌ نشسته‌ بودند، در اين‌ لحظه‌ خواجه‌ گفت‌اگر جنابعالي‌ از اين‌ قضيه‌ مطلع‌ نبوديد حتمٹ می‌ترسید و این‌ اطلاع‌ باعث‌ شد که‌ شما از این‌ صدانهراسيد. خاصیت‌ پیشگوئی‌ و پیش‌بيني‌ منجمين‌ واقعي‌ اين‌ است‌ که‌ به‌ شما آرامش‌ مي‌دهد وهمين‌ باعث‌ شد که‌ خواجه‌ بعنوان‌ مشاور هلاکو انتخاب‌ شود.

پس‌ از اینکه‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در دربار هلاکو خان‌ محبوبيت‌ يافت‌ و بعنوان‌ مشاورانتخاب‌ شد از فرصت‌ بدست‌ آمده‌ کمال‌ استفاده‌ را برد و شروع‌ به‌ پي‌ريزي‌ بناي‌ تمدن‌ عظيمي‌نمود که‌ تاريخ‌ از آن‌ بهره‌هاي‌ فراواني‌ برده‌ است‌.

نشانه‌های‌ تمدن‌

ـ رفتن‌ به‌ دربار هلاکو خان‌ و مهار جنگ‌ و خونریزی‌ و برگرداندن‌ آرامش‌

ـ احترام‌ و تکریم‌ علماء و دانشمندان‌

ـ تأمین‌ هزینه‌ زندگی‌ دانشمندان‌ از طریق‌ موقوفات‌ و ساخت‌ اولين‌ کوي‌ دانشمندان‌ وابسته‌ به‌رصدخانه‌ مراغه‌

 دعوت‌ دانشمندان‌ و صاحبنظران‌ از دیگر بلاد به‌ مراغه‌

ـ تأسیس‌ رصدخانه‌ مراغه‌ و یا به‌ تعبیری‌ دانشگاه‌ مراغه‌

ـ جمع‌آوری‌ و خریداری‌ کتب‌ و تأسیس‌ کتابخانه‌

یکی‌ از عوامل‌ تمدن‌ و ابزار رشد و ترقی‌، علماء و دانشمندان‌ می‌باشند که‌ خواجه‌ نصيرالدين‌طوسي‌ از اين‌ عامل‌ بخوبي‌ استفاده‌ کرد. در حقیقت‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در زمان‌ خودش‌تمدني‌ بنا نهاد که‌ مي‌توان‌ گفت‌ عالي‌ترين‌ بناي‌ تمدن‌ بوده‌ است‌ که‌ امروزه‌ ما نيز بخشي‌ از تمدن‌را وامدار و مديون‌ افکار و آثار و خدمات‌ آن‌ نابغه‌ اسلامي‌ هستيم‌.

برای‌ تکمیل‌ بحث‌ لازم‌ است‌ که‌ به‌ یک‌ پرسش‌ پاسخ‌ داده‌ شود; و آن‌ پرسش‌ این‌ است‌ که‌ آیااصولا رفتن‌ علماء و دانشمندان‌ به‌ دربار درست‌ است‌ یا خیر؟ اين‌ سئوالي‌ است‌ که‌ از ديربازمطرح‌ بوده‌ و جوابها نيز مشخص‌ است‌ و آن‌ اينست‌ که‌; کدام‌ و چه‌ عالمی‌ به‌ دربار می‌رود؟ اگرعالمی‌ خود ساخته‌ باشد آیا رفتن‌ او محل‌ اشکال‌ است‌؟ کما اينکه‌ در مورد خواجه‌ نصيرالدين‌،اكثر علماء اتفاق‌ نظر دارند و رفتن‌ او را به‌ دربار مورد تائيد قرار داده‌اند.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و رصدخانه‌ مراغه‌

(نوزایش‌ ستاره‌شناسی‌ در جهان‌ اسلام‌)

 >هوالذی‌ جعل‌ الشمس‌ ضیاء والقمر نورٹ و قدره‌ منازل‌ لتعلمو عدد السنین‌والحساب‌<(یونس‌ ۵).             

اوست‌ خدایی‌ که‌ خورشید را رخشان‌ و ماه‌ را تابان‌ قرار داد و سیر ماه‌ را در منازلي‌ معين‌ کرد تابدينوسيله‌ شما سالها و حساب‌ را بدانيد. خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ پس‌ از اطمینان‌ از اينکه‌هلاکو عوايد موقوفات‌ را در اختيارش‌ قرار مي‌دهد اقدام‌ به‌ ساخت‌ رصدخانه‌ در سال‌ ۶۵۷هجري‌ مي‌نمايد و در سال‌ ۶۷۲ قبل‌ از افتتاح‌ رسمي‌ دارفاني‌ را وداع‌ مي‌گويد که‌ مسئوليت‌ اداره‌اين‌ بناي‌ عظيم‌ بدست‌ فرزند ارشدش‌ خواجه‌ اصيل‌الدين‌ سپرده‌ مي‌شود.

 

بنیاد بین‌المللی‌ ستاره‌شناسی‌، يا دانشگاه‌ مراغه‌، نامي‌ است‌ که‌ زيبنده‌ اين‌ رصدخانه‌ است‌ و دراهميتش‌ همين‌ بس‌ که‌ دانشمندان‌ اسلامي‌ و غربي‌ به‌ عظمتش‌ پي‌ برده‌اند و معتقدند که‌ نوزايشي‌که‌ در امر ستاره‌شناسي‌ در دنياي‌ اسلام‌ با ساخت‌ رصدخانه‌ مراغه‌ بوجود آمده‌ تمامٹ مدیون‌ این‌نابغه‌ اسلامی‌ است‌ که‌ جامعیت‌ او مورد تحسين‌ همگان‌ است‌. در همین‌ زمینه‌ دانشمند فیزیکدان‌مسلمان‌ پاکستاني‌ برنده‌ جايزه‌ نوبل‌ فيزيک‌ سال‌ ۱۹۷۹ مرحوم‌ دکتر عبدالسلام‌ مي‌گويد;رصدخانه‌ مراغه‌ با بیست‌ منجم‌ از سراسر دنیای‌ اسلام‌ تحت‌ سرپرستی‌ دانشمند بزرگ‌ خواجه‌نصيرالدين‌ طوسي‌ احتمالا نخستين‌ رصدخانه‌ جهان‌ بمعني‌ واقعي‌ کلمه‌ بوده‌ است‌ و در جاي‌ديگر مي‌گويد; رصدخانه‌ استانبول‌، چین‌، و حتی‌ رصدخانه‌های‌ هند در قرن‌ دوازدهم‌ نیز همه‌ ازجلوه‌هاي‌ رصدخانه‌ مراغه‌ است‌.

ناگفته‌ نماند که‌ قبل‌ از خواجه‌ نصیرالدین‌ دروس‌ ریاضیات‌ و نجوم‌ موافقين‌ و مخالفيني‌ داشت‌که‌ اين‌ مباحث‌ سير نزولي‌ را طي‌ مي‌کرد و جامعيت‌ خواجه‌ نصير بود که‌ توانست‌ به‌ اين‌ دروس‌سير تكاملي‌ دهد و جان‌ تازه‌اي‌ بخشد و همين‌ امر باعث‌ شد تا زمان‌ شيخ‌ بهائي‌ و بعد از او تاهمين‌ اواخر دروس‌ نجوم‌ و رياضيات‌ جزو دروس‌ حوزويان‌ بحساب‌ آيد.

به‌ موازات‌ ساخت‌ رصدخانه‌ مراغه‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ اقداماتی‌ در چند مرحله‌ انجام‌ دادکه‌ بدين‌ شرح‌ است‌: در مرحله‌ اول‌ دعوت‌ عام‌ از دانشمندان‌ که‌ بخاطر حمله‌ مغول‌ ترک‌ دیارنموده‌ بودند بالاخص‌ دانشمندان‌ ستاره‌شناس‌ از نقاط دور و نزدیک‌ تا حتی‌ چین‌ به‌ مراغه‌ بدون‌در نظر گرفتن‌ مکتب‌ و مذهب‌; در مرحله‌ دوم‌ جمع‌آوری‌ کتبی‌ که‌ در زمینه‌ ستاره‌شناسی‌ و نجوم‌بود که‌ توانست‌ آنها را در اختيار دانشمندان‌ قرار دهد و با توجه‌ به‌ ساخت‌ رصدخانه‌ مراغه‌ که‌زماني‌ حدود ۱۵ سال‌ طول‌ كشيد تا آنجا پيش‌ رفت‌ كه‌ گفتگوي‌ علمي‌ چندين‌ ساله‌ او به‌ مكتب‌مراغه‌ و منزلش‌ به‌ دارالعلم‌ طوسي‌ شهرت‌ پيدا كرد.

 

محصول‌ گفتگوهای‌ علمی‌ درباره‌ نجوم‌ کتابی‌ است‌ بنام‌ زیج‌ ايلخاني‌ که‌ توسط خواجه‌نصيرالدين‌ برشته‌ تحرير درآمده‌ که‌ تدوين‌ و تنظيم‌ اين‌ کتاب‌ به‌ عقيده‌ همگان‌ بمنزله‌ ميوه‌ وثمره‌ رصدخانه‌ مراغه‌ است‌.

در مرحله‌ سوم‌ آنطوریکه‌ که‌ از تحقیقات‌ بدست‌ می‌آید نشانگر اين‌ است‌ که‌ خواجه‌ نصيرالدين‌طوسي‌ همزمان‌ بناي‌ رصدخانه‌ اقدام‌ به‌ ساخت‌ کوي‌ دانشمندان‌ وابسته‌ به‌ مركز علمي‌ رصدخانه‌مراغه‌) با تمام‌ امکانات‌ رفاهی‌ می‌نماید و حتی‌ مايحتاج‌ عمومي‌ آنها را نيز تأمين‌ مي‌کرده‌ که‌محققين‌ بتوانند سبک‌ بال‌ به‌ كار تحقيق‌ و پژوهش‌ بپردازند كاري‌ كه‌ دنياي‌ غرب‌ هم‌اكنون‌ بدان‌عمل‌ مي‌كند باميد آنروزيكه‌ بتوانيم‌ چنين‌ مكانهايي‌ را در اختيار محققين‌ قرار دهيم‌. در هرصورت‌ می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت‌ اولین‌ بنياد بين‌المللي‌ ستاره‌شناسي‌ اسلامي‌ که‌ توسطخواجه‌ نصيرالدين‌ در قرن‌ هفتم‌ ساخته‌ شده‌ بمنزله‌ مواد اوليه‌ رصدخانه‌هاي‌ قرون‌ بعدي‌ بوده‌است‌ که‌ تمدن‌ بشري‌ و بالاخص‌ ستاره‌شناسي‌ امروز مديون‌ جامعيت‌ و بينش‌ و تفکر اين‌ نابغه‌اسلامي‌ است‌ تا آنجا که‌ هم‌اكنون‌ پرگار ساخته‌ شده‌ توسط خواجه‌ نصير و همچنين‌ اسباب‌ وابزار رصدي‌ در موزه‌ لندن‌ موجب‌ اعجاب‌ و تحسين‌ بينندگان‌ است‌.

 

   خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و نبوغ‌

 

دانش‌ بر دو قسم‌ است‌ دانش‌ فطری‌ که‌ در نهاد انسان‌ است‌ و دانش‌ شنیدنی‌ و هر گاه‌ با دانش‌فطری‌ همراه‌ نباشد سودي‌ نمي‌دهد در هر صورت‌ در احاديثي‌ که‌ عقل‌ را بر دو قسم‌ کرده‌اند نهايتٹهمان‌ علم‌ و دانش‌ است‌. دانش‌ فطری‌ جایگاهی‌ است‌ که‌ دانش‌ شنیدني‌ در آنجا آشيانه‌ مي‌گذارد;دانش‌ فطری‌ خدادادی‌ است‌ که‌ خداوند به‌ یک‌ نفر داده‌ که‌ در میان‌ اجتماع‌ خودمان‌ زياد ديده‌ شده‌که‌ افرادي‌ كه‌ درس‌ نخوانده‌ و تحصيل‌ نكرده‌اند ولي‌ از يك‌ هوش‌ سرشاري‌ برخوردارند كه‌ موردتوجه‌ و مشورت‌ مردم‌ قرار مي‌گيرند بخاطر همان‌ دانش‌ و عقل‌ طبيعي‌ كه‌ خداوند در وجود آنهانهاده‌ است‌ چنين‌ انسانهايي‌ اگر موفق‌ شوند و درس‌ بخوانند واقعٹ نابغه‌ می‌شوند. اکثر دانشمندان‌و صاحبان‌ ابتکار همانها هستند که‌ عقل‌ و دانش‌ فطری‌ آنها خدادادی‌ بوده‌ و توانستند بکمك‌تحصیل‌ و تدریس‌ و يا به‌ تعبيري‌ عقل‌ و دانش‌ شنيدني‌ باين‌ درجه‌ برسند و خواجه‌ نصيرالدين‌طوسي‌ بي‌ شك‌ از كساني‌ است‌ كه‌ از عقل‌ و دانش‌ و هوش‌ فطري‌ برخوردار بوده‌ و بكمك‌تحصيل‌ دانش‌ توانسته‌ نبوغ‌ خود را به‌ بلوغ‌ برساند شاهد بر اين‌ مدعا مطلب‌ حاجي‌ خليفه‌ ازدانشمندان‌ اهل‌ تسنن‌ در كتاب‌ مشهورش‌ كشف‌ الظنون‌ است‌، ايشان‌ در طبقات‌ علما نكته‌ بسيارجالبي‌ دارد كه‌ مي‌گويد; دانشمندان‌ دو دسته‌ هستند بعضی‌ مصرفی‌ هستند از این‌ و آن‌ می‌گيرندو دستمايه‌ کارشان‌ قرار مي‌دهند که‌ اين‌ خود يک‌ هنر است‌ دسته‌ ديگر آنها هستند که‌ خودشان‌منبع‌ هستند از آنها گرفته‌ مي‌شود آنها از كسي‌ نمي‌گيرند و براي‌ مثال‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌را معرفي‌ كرده‌ و مي‌گويد كاالنصيرالطوسي‌.

خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و ریاضيات‌

 در گذشته‌ فنون‌ ریاضی‌ به‌ چهار دوره‌ تقسیم‌ می‌شده‌ است‌:

۱ـ دوره‌ ابتدائی‌ که‌ اصول‌ اقلیدس‌ را می‌خواندند

۲ـ دوره‌ متوسط شامل‌ علوم‌ ریاضی‌ بین‌ ابتدائی‌ و عالي‌

۳ـ دوره‌ عالی‌ که‌ کتاب‌ محبسطی‌ را می‌خواندند

۴ـ دوره‌ پیشرفته‌ که‌ به‌ آن‌ اکر می‌گفتند

در میان‌ دانشمندان‌ ریاضی‌ خواجه‌ نصیرالدين‌ را معمار و پدر رياضي‌ مي‌دانند بدان‌ جهت‌ که‌بخش‌ عظيمي‌ از تأليفات‌ و تحريرات‌ او درباره‌ نجوم‌ و رياضي‌ مي‌باشد. بخشی‌ از کتب‌ ریاضی‌او بشرح‌ ذیل‌ مي‌باشد:

 

 

 

تألیفات‌:

۱ـ کتاب‌ کشف‌ القناع‌ عن‌ اسرار شکل‌ قطاع‌ که‌ خواجه‌ نصیر در این‌ كتاب‌ اثبات‌ كرده‌ كه‌ از یك‌شكل‌ قطاع‌ هندسی‌ مي‌توان‌ ۴۹۷۶۲۴ شكل‌ ديگر هندسي‌ بدست‌ آورد.

 

۲ـ کتاب‌ جوامع‌ الحساب‌ با التخت‌ و التراب‌ که‌ درباره‌ جمع‌ و تفریق‌ و کسرها است‌.

 

۳ـ الرساله‌ الشافیه‌ عن‌ الشک‌ فی‌ الخطوط المتوازیه‌ موضوع‌ قواعد هندسی‌ از اصول‌ پنجم‌اقليدس‌ است‌.

 

۴ـ رساله‌ای‌ در اثبات‌ اینکه‌ ممکن‌ نیست‌ مجموع‌ دو عدد مربع‌ فرد عدد مربع‌ باشد.

 

۵ـ رساله‌ای‌ در ضرب‌ و تقسیم‌ و جبر و مثلثات‌

 

۶ـ ۱۰۵ مسئله‌ از اصول‌ اقلیدس‌

 

۷ـ زیج‌ ایلخانی‌ که‌ ثمره‌ مطالعاتی‌ است‌ که‌ درباره‌ رصدخانه‌ مراغه‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.

 

 تحریرات‌:

۱ـ تحریر اصول‌ اقلیدس‌: اقلیدس‌ ریاضی‌دانی‌ بوده‌ است‌ که‌ پيش‌ از ميلاد در اسکندريه‌مي‌زيسته‌ مجموعه‌ معلومات‌ رياضي‌ خود را در کتابي‌ بنام‌ اصول‌ نوشت‌ که‌ چندين‌ بار از يوناني‌به‌ عربي‌ ترجمه‌ شده‌ كه‌ خواجه‌ نصير با توجه‌ به‌ ترجمه‌هاي‌ قبلي‌ با اصلاحاتي‌ اصول‌ اقليدس‌ راتحرير نمود كه‌ بعدها به‌ نام‌ تحرير اصول‌ اقليدس‌ شهرت‌ يافت‌.

۲ـ تحریر محبسطی‌: نوشته‌ بطلمیوس‌ قلوذی‌ است‌ است‌ که‌ در اسکندریه‌ می‌زيسته‌ است‌. (ربع‌دوم‌ سده‌ دوم‌ میلادی‌) مهمترین‌ اثر او درباره‌ ریاضیات‌ مجموعه‌ ریاضي‌ است‌ که‌ بخاطر يعني‌اهميتش‌ محبسطي‌ شهرت‌ Megisty کبیر نام‌ گرفته‌ که‌ با افزودن‌ الف‌ و لام‌ عربی‌ المحبسطی‌شهرت‌ یافت‌ که‌ موضوع‌ آن‌ درباره‌ مثلثات‌ مسطحه‌ و کروي‌ است‌. بعضی‌ را عقیده‌ بر آنست‌ که‌تنها کتابی‌ که‌ با دستخظ خواجه‌ نصیر موجود است‌ همين‌ کتاب‌ است‌ كه‌ در يكي‌ از كتابخانه‌هاي‌كشور مصر موجود است‌.

۳ـ تحریر کتاب‌ معرفه‌ الاشکال‌ الکریه‌ و البسیط که‌ اصل‌ این‌ كتاب‌ از بنوموسي‌ است‌ كه‌ خواجه‌نصير آن‌ را تحرير كرده‌ و موضوع‌ آن‌ دستور محاسبه‌ مثلث‌ برحسب‌ اضلاع‌ آن‌ است‌.

۴ـ تحریر کتاب‌ مفروضات‌ که‌ از تألیفات‌ ثابت‌ بن‌قره‌ است‌.

۵ـ تحریر کتاب‌ مأخوذات‌ که‌ از تألیفات‌ ارشمیدس‌ است‌ و ثابت‌ القره‌ آن‌ را به‌ عربی‌ ترجمه‌ کرده‌است‌.

۶ـ تحریرالکره‌ و الاسطوانه‌ که‌ از تألیفات‌ ارشمیدس‌ است‌.

۷ـ تحریر المقاله‌ فی‌ تکسیر الدائره‌ که‌ از تألیفات‌ ارشميدس‌ است‌.

۸ـ تحریر کتاب‌ مانالاوس‌ فی‌الاشکال‌ الکریه‌ که‌ از تألیفات‌ مانالاوس‌ است‌.

 

۹ـ تحریر المخروطات‌ که‌ اصل‌ آن‌ از ابلونیوس‌ است‌ که‌ در نیمه‌ دوم‌ پیش‌ از ميلاد در اسکندريه‌مي‌زيسته‌.

۱۰ـ تحریر کتاب‌ معطیات‌ که‌ اصل‌ آن‌ از اقلیدس‌ است‌ که‌ به‌ زبان‌ اروپایي‌ به‌ آن‌  Dataیعنی‌داده‌ها نامیده‌ می‌شود.

۱۱ـ تحریر الکره‌ المتحرکه‌ که‌ اصل‌ آن‌ اطولوقس‌ ریاضیدان‌ سده‌ چهارم‌ پیش‌ از ميلاد است‌ که‌معاصر با اقليدس‌ بوده‌ و موضوع‌ آن‌ بررسي‌ اوضاع‌ دواير مختلفي‌ است‌ كه‌ بر يك‌ سطح‌ كره‌واقع‌اند.

۱۲ـ تحریر دو کتاب‌ از ریاضیدانان‌ بنام‌ مالاناووس‌ و ثاوذوسیوس‌ که‌ در رياضيات‌ پيشرفته‌نوشته‌ شده‌ و در قديم‌ به‌ آن‌ اکر مي‌گفتند که‌ در فهرست‌ كتابهاي‌ رياضي‌ قديم‌ بنام‌ اكر مالاناووس‌و اكر ثاوذوسيوس‌ مشهور است‌ كه‌ خواجه‌ نصير اين‌ دو كتاب‌ مشهور را نيز تحرير كرده‌ است‌ كه‌بنام‌ تحرير اكر مالاناووس‌ مشهور است‌.

نظر اهل‌ فن‌ در ریاضیات‌ قدیم‌ اینست‌ که‌ تمامي‌ تأليفات‌ خواجه‌ نصير درباره‌ رياضيات‌ داراي‌اهميت‌ است‌ که‌ از آن‌ ميان‌ ۲ کتاب‌ او سهم‌ بسزاي‌ در پيشرفت‌ رياضيات‌ داشته‌ است‌ که‌ از ميان‌تأليفات‌ مي‌توان‌ به‌ كتاب‌ كشف‌القناع‌ عن‌ اسرار شكل‌ قطاع‌ و از ميان‌ تحريرات‌ به‌ تحريرمحبسطي‌ اشاره‌ نمود.

 خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ و تألیف‌ کتاب‌ در اسارت‌ (اخلاق‌ ناصری‌)

 

دشمن‌ طاووس‌ آمد پر اوای‌ بساشه‌ را بکشته‌ فر او

گفت‌ من‌ آن‌ آهوم‌ کزناف‌ من‌ریخت‌ آن‌ صیاد خون‌ پاک‌ من‌

 

زندان‌ و تبعید تنهاجای‌ مجرمان‌ و تبهکاران‌ نیست‌ بلکه‌ بسیاري‌ از بزرگان‌ بشريت‌ نيز به‌ جرم‌فضيلت‌ خواهي‌ به‌ زندان‌ افتخار بخشيده‌اند يا در فضاي‌ وسيعي‌ تحت‌ نظر بوده‌اند. خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی‌ یکي‌ از آنهاست‌ و شايد علت‌ گرفتاري‌ او همين‌ شهرتش‌ در علوم‌ و رياضيات‌بوده‌ است‌ که‌ نخست‌ به‌ اسارت‌ اسماعيليان‌ الموت‌ درمي‌آيد. (پیدایش‌ الموتیان‌)

 

فرقه‌ای‌ از شیعه‌ معتقد به‌ امامت‌ اسماعیل‌ پسر امام‌ صادق‌ (ع‌) می‌باشند و بهمین‌ مناسبت‌ بنام‌فرقه‌ اسماعیلیه‌ يا هفت‌ امامي‌ شناخته‌ شده‌اند. رهبری‌ این‌ گروه‌ بدست‌ یک‌ ایراني‌ بنام‌ (عبداابن‌ میمون‌ القداح‌) افتاد او با پیروانیکه‌ بدست‌ آورد شمال‌ آفریقا و سپس‌ مصر را متصرف‌ شد ودر آخر قرن‌ سوم‌ هجری‌ سلسله‌ فاطمي‌ را در مصر بنا نهاد. حسن‌ صباح‌ که‌ معاصر ملکشاه‌سلجوقی‌ بود به‌ مصر نزد فاطمیان‌ رفته‌ و به‌ مذهب‌ اسماعیلیان‌ گرويد و به‌ ايران‌ برگشت‌ و بناي‌تبليغ‌ گذاشت‌ و پيروان‌ بسياري‌ پيدا کرد. حسن‌ صباح‌ در سال‌ ۴۸۳ قلعه‌الموت‌ مابین‌ قزوین‌ ورشت‌ در سلسه‌ جبال‌ البرز را مقر حکومت‌ ساخت‌ و نظامات‌ و سلسله‌ مراتبی‌ را در فرقه‌ خودایجاد نمود.

 

الموتیان‌ با دولت‌ سلجوقیان‌ به‌ مبارزه‌ برخاستند و بر کوه‌های‌ شمالی‌ ايران‌ تسلط يافتند و سپس‌دامنه‌ قدرت‌ آنها تا سوريه‌ و آسياي‌ صغير توسعه‌ يافت‌. دشمنان‌ و مخالفان‌ الموتیان‌ درهر جا که‌بودند از ترور فدائیان‌ همواره‌ در وحشت‌ بودند. خواجه‌ نظام‌الملک‌ و بسیاری‌ از شخصیت‌های‌علمي‌ که‌ مخالف‌ الموتيان‌ بودند و آنان‌ را ملحدان‌ مي‌خواندند به‌ ضرب‌ چاقوي‌ فدائيان‌ به‌ قتل‌رسيدند. فخر رازی‌ مفسر قرآن‌ ترور فدائیان‌ را برهان‌ قاطع‌ می‌نامید و مقصودش‌ اين‌ بود که‌قويترين‌ دليل‌ اسماعيليان‌ بر حقانيتشان‌ ترور است‌.

 

 

 

داستان‌ برهان‌ قاطع‌

 

می‌گویند که‌ امام‌ فخر رازی‌ رقیب‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ بوده‌ و هميشه‌ بعد از نماز و بعد از پايان‌درس‌ به‌ اسماعيليه‌ انتقاد مي‌کرده‌ تا اينکه‌ يکي‌ از روزها بعد از اتمام‌ درس‌ يكي‌ از شاگردانش‌استاد را در محل‌ تدريس‌ بعنوان‌ اينكه‌ سئوال‌ دارم‌ با استاد تنها مي‌شود و شاگرد از كيفش‌ يك‌خنجر به‌ استاد نشان‌ مي‌دهد و مي‌گويد چنانچه‌ درباره‌ اسماعيليه‌ منبعد انتقاد و بدگوئي‌ نمائيدهمين‌ خنجر را در سينه‌ات‌ فرو مي‌كنم‌؟ اما چون‌ استاد من‌ هستي‌ فعلا صرفنظر مي‌كنم‌. از آنروزبه‌ بعد هر چه‌ شاگردان‌ منتظر می‌مانند که‌ طبق‌ معمول‌ استاد درباره‌ اسماعیلیه‌ انتقاد نماید يک‌هفته‌ و دو هفته‌ مي‌گذرد خبري‌ نمي‌شود تا اينکه‌ شاگردان‌ اصرار مي‌ورزند ناچارٹ استاد می‌گویدکه‌ برهان‌ قاطعی‌ دیدم‌ (خنجر) و برای‌ من‌ ثابت‌ شد که‌ دیگر نباید صحبت‌ کنم‌.

در هر صورت‌ خواجه‌ نصیر در نزد اسماعیلیان‌ الموت‌ در پادشاهی‌ (ناصرالدین‌ ابن‌ ابی‌ منصور)قرار داشت‌ و کتاب‌ اخلاق‌ ناصری‌ در همان‌ زمان‌ که‌ در تبعید آنها در قلعه‌های‌ قهستان‌ (بیرجندفعلی‌) بوده‌ نوشته‌ است‌. درباره‌ کتاب‌ اخلاق‌ ناصری‌ اقوالی‌ بدینگونه‌ است‌:

 

۱ـ خود پادشاه‌ ناصرالدین‌ ابن‌ ابی‌ منصور به‌ عربی‌ نوشته‌ و خواجه‌ آن‌ را ترجمه‌ به‌ فارسی‌ نموده‌است‌.

 

۲ـ از تألیفات‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ است‌ که‌ بنام‌ ناصرالدين‌ اخلاق‌ ناصري‌ نام‌ نهاده‌ است‌.

 

۳ـ قول‌ صحیح‌ اینست‌ که‌ کتاب‌ اخلاق‌ ناصری‌ ترجمه‌ کتاب‌ طهاره‌الاعراق‌ ابن‌ مسکویه‌ بوده‌ كه‌ابن‌ مسكويه‌ از زبان‌ يوناني‌ به‌ عربي‌ ترجمه‌ نموده‌ و خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ او را به‌ زبان‌فارسي‌ برگردانده‌ است‌.

 

کتابهای‌ اخلاق‌ ناصری‌ و شرح‌ اشارات‌ تحریر محبسطی‌ در دوران‌ اسارت‌ تأليف‌ شده‌اند.

فلسفه‌ و عرفان‌: ۱ـ کتاب‌ اوصاف‌الاشراف‌

 

سرگذشت‌ فلسفه‌ و عرفان‌ بمانند ریاضی‌ و نجوم‌ تا قبل‌ از خواجه‌ نصیر سیر نزولي‌ را طي‌ مي‌کردکه‌ با آمدن‌ خواجه‌ نصير هم‌ رياضي‌ و نجوم‌ و هم‌ فلسفه‌ و عرفان‌ بتدريج‌ به‌ دوران‌ شکوفايي‌خود نزديک‌ مي‌شد بي‌ جهت‌ نيست‌ كه‌ علامه‌ بزرگوار ما مرحوم‌ علامه‌ طباطبائي‌ معتقد است‌كه‌ اوج‌ شكوفايي‌ عرفان‌ در قرن‌ هفتم‌ بوده‌ است‌ چون‌ در اين‌ قرن‌ امثال‌ محيي‌الدين‌ عربي‌، ابن‌فارض‌ و خواجه‌ نصير زندگي‌ مي‌كردند كه‌ از اين‌ ميان‌ سهم‌ خواجه‌ نصير در شكوفايي‌ فلسفه‌ وعرفان‌ را مي‌توان‌ در كتاب‌ اوصاف‌ الاشراف‌، شرح‌ اشارات‌ ابن‌ سينا و كتاب‌ مصارع‌ المصارع‌دانست‌.کتاب‌ اوصاف‌ الاشراف‌ گرچه‌ از نظر حجم‌ بسیار کوچک‌ است‌ اما از حیث‌ محتوی‌ بسیارغني‌ است‌ و خواجه‌ نصير در اين‌ کتاب‌ از انديشه‌هاي‌ عرفاني‌ بخوبي‌ دفاع‌ مي‌كند. اینکه‌ خواجه‌نصیر در مسایل‌ عرفانی‌ بکداميک‌ از سلسله‌هاي‌ تصوف‌ و عرفان‌ منتسب‌ است‌ به‌ تحقيق‌مي‌توان‌ گفت‌ به‌ هيچ‌ يک‌ از گروه‌ها وابسته‌ نيست‌ بلكه‌ مي‌توان‌ گفت‌ تابع‌ انديشه‌هاي‌ عرفان‌نظري‌ خاص‌ ابن‌ سينا است‌ كه‌ از شرحي‌ كه‌ بر كتاب‌ الاشارات‌ و التنبيهات‌ ابن‌سينا نوشته‌ بخوبي‌متبلور است‌.

کتاب‌ اوصاف‌ الاشراف‌ بیانگر تمامی‌ مراحل‌ سیر و سلوک‌ یک‌ عارف‌ است‌ که‌ براي‌ رسيدن‌ به‌مقصد بايد طي‌ كند و مباحثي‌ چون‌ ايمان‌، اخلاص‌، توبه‌، تفكر، خوف‌ و رجاء، شوق‌ و محبت‌و توكل‌ و رضا، و صبر و ... در خود جای‌ داده‌ است‌ که‌ بعنوان‌ مثال‌ و نمونه‌ در باب‌ صبر آنرا به‌سه‌ نوع‌ تقسیم‌ نموده‌ صبر عوام‌. صبر زهاد و عباد و صبر عارفان‌ که‌ در این‌ باب‌ می‌گوید چه‌بعضی‌ ايشان‌ التذاذ يابند به‌ مکروه‌ از جهت‌ تصور آنکه‌ معبود جل‌ ذکره‌ ايشان‌ را به‌ آن‌ مكروه‌ ازديگر بندگان‌ خاص‌ گردانيده‌ و بتازگي‌ ملحوظ نظر داشته‌اند و آيه‌ بشر الصابرين‌ الذين‌ ... وداستان‌ ذیل‌ را بعنوان‌ شاهد آورده‌ است‌ که‌ نقل‌ است‌ که‌ می‌گویند جابربن‌ عبدا.. انصاری‌ که‌ ازصحابه‌ بزرگ‌ می‌باشد مریض‌ شد و امام‌ محمد باقر (ع‌) به‌ عیادت‌ او رفت‌ و از حال‌ او پرسیدگفت‌ در حالتی‌ هستم‌ که‌ پیري‌ را از جواني‌، و بيماري‌ را از تندرستي‌ و مرگ‌ را از زندگاني‌ دوست‌دارم‌ که‌ امام‌ محمد باقر (ع‌) می‌گوید من‌ در حالتی‌ هستم‌ که‌ از بیان‌ اين‌ حالات‌، جواني‌، پيري‌،سلامتي‌ و مريضي‌ و مرگ‌ و زندگي‌ پسندم‌ آنچه‌ او مي‌پسندد که‌ مي‌گويند جابر در اين‌ حالت‌ درمقام‌ صبر بوده‌ است‌ و امام‌ محمد باقر (ع‌) در مقام‌ رضا چه‌ نیکو سروده‌ شده‌ در این‌ مقام‌:

 

یکی‌ درد و یکی‌ درمان‌ پسندديکي‌ وصل‌ و يکي‌ هجران‌ پسندد

من‌ از درمان‌ و درد وصل‌ و هجران‌پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد

۲ـ کتاب‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌ .

 

کتاب‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌ نوشته‌ شیخ‌ الرئیس‌ بوعلی‌ سينا(۴۲۸-۳۷۰) که‌ در جهان‌ غرب‌ به‌(Avicenna) امیر پزشکان‌ شهرت‌ یافته‌ خود یکی‌ ديگر از نوابغ‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ و داراي‌تاليفات‌ زيادي‌ در موضوعات‌ مختلف‌ مي‌باشد و آنطور که‌ مي‌گويند در سن‌ ۱۰ سالگي‌ حافظقرآن‌ و صرف‌ و نحو بوده‌ است‌. کتابهای‌ مشهور او عبارتند از (قانون‌ در طب‌) (شفادر حکمت‌ ومنطق‌ و ریاضی‌ و هندسه‌) (نجات‌ در حکمت‌) (تعلیقات‌ در حکمت‌) و آخرین‌ کتاب‌ او همین‌کتاب‌ الاشارات‌ و التنبیهات‌ است‌ که‌ این‌ کتاب‌ در ۱۰ نمط كه‌ هر كدام‌ داراي‌ چند فصل‌ است‌تنظيم‌ شده‌ است‌. که‌ از نمط هشتم‌ تا دهم‌ به‌ مباحث‌ عرفانی‌ پرداخته‌ مخصوصٹ نمط نهم‌ که‌مقامات‌ العارفین‌ است‌.

 

آنطوریکه‌ حضرت‌ آیت‌ا...حسن‌ زاده‌آملی‌ دام‌ عزه‌ از قول‌ اساتیدشان‌ (مرحوم‌ آیت‌ ا...الله‌قمشه‌ای‌ و آیت‌ا...شعرانی‌) نقل‌ می‌کنند که‌ جناب‌ شیخ‌ الرئیس‌ وقتی‌ مقامات‌ العارفين‌ رامي‌نوشته‌ خود در چله‌ نشيني‌ بوده‌ است‌; در هر صورت‌ انسانی‌ مانند بوعلی‌ سینا دانشمند باشد،حافظ قرآن‌ باشد مقامات‌ العارفین‌ بنويسد و خود چله‌ نشين‌ باشد از قلم‌ او چه‌ تراوش‌ مي‌کندخدا مي‌داند و امثال‌ خواجه‌ نصيرها.

اگر انسان‌ با این‌ مضامین‌ آشنا نباشد در ابتدای‌ امر تصورش‌ این‌ است‌ که‌ اين‌ گفته‌هاي‌ معصومين‌است‌ نه‌ يک‌ انسان‌ عادي‌ . در هر صورت‌ تاثیرات‌ چله‌ نشینی‌ را می‌توان‌ در احاديث‌ معصومين‌ واشعار شعرا يافت‌. حدیث‌ مشهور من‌ اخلص‌  اربعین‌ صباحٹ ظهرت‌ ینابیع‌ الحکمه‌ من‌ قلبه‌علی‌ لسانه‌ بیانگر همين‌ تأثيرات‌ است‌ که‌ مي‌گويد هر کس‌ براي‌ خدا چله‌ نشيني‌ کند خداوندسرچشمه‌هاي‌ حكمت‌ را از قلبش‌ به‌ زبانش‌ جاري‌ مي‌كند در مورد بوعلي‌سينا اين‌سرچشمه‌هاي‌ حكمت‌ علاوه‌بر قلب‌ و زبان‌ در قلمش‌ نيز جاري‌ شده‌ است‌ كه‌ مقامات‌ العارفين‌او خود گواه‌ همين‌ مطلب‌ است‌. حافظ نیز درباره‌ تأثیرات‌ چله‌نشینی‌ نيکو سروده‌ است‌:

 

سحر گه‌ رهروی‌ در سرزمینی‌بگفتا این‌ معما باقريني‌

که‌ ای‌ صوفی‌ شراب‌ آنگه‌ شود صاف‌که‌ در شیشه‌ بماند اربعیني‌

 

و شاعر دیگر چنین‌ گفته‌:

چه‌ مهر بود که‌ بسرشته‌ یار در گل‌ من‌چه‌ گنج‌ بود که‌ بنهاد دوست‌ در دل‌ من‌

بدست‌ خویش‌ چهل‌ صباح‌ باغبان‌ ازل‌نماند تخم‌ گلی‌ تا نکشت‌ در گل‌ من‌

قبل‌ از خواجه‌ نصیر اندیشه‌ ضد فلسفی‌ و مخالفت‌ با تفکر عقلی‌ از انديشه‌هاي‌ غزالي‌ و امام‌ فخررازي‌ است‌ که‌ در جهان‌ اسلام‌ حکمفرما بوده‌ است‌. می‌گویند غزالی‌ برای‌ اينکه‌ اثبات‌ کند فلسفه‌را مي‌فهميده‌ اقدام‌ به‌ نوشتن‌ کتاب‌ مقاصدالفلاسفه‌ مي‌کند و پس‌ از آن‌ كتاب‌ تهافه‌ الفلاسفه‌(تناقض‌ گوئیهای‌ فلاسفه‌ ) می‌نویسد که‌ بزرگترین‌ ضربه‌ رابر پیکر فلسفه‌ وارد مي‌کند که‌ گوئي‌اصلا ريشه‌ فلسفه‌ خشكيده‌ شده‌است‌ بطوريكه‌ با تلاش‌ ابن‌ رشد كه‌ به‌ دفاع‌ از فلسفه‌ بر خاست‌جبران‌ نشد و پس‌ از او امام‌ فخررازي‌ شرحي‌ بر كتاب‌ اشارات‌ ابن‌ سينا مي‌نويسد كه‌ بقول‌ اهل‌تحقيق‌ بجاي‌ شرح‌ جرح‌ اشارات‌ است‌ در چنين‌ شرايط خاصي‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ پا به‌صحنه‌ حيات‌ علمي‌ مي‌گذارد و با نوشتن‌ شرح‌ اشاراتي‌ كه‌ انديشه‌ هاي‌ غزالي‌ و امام‌ فخر رازي‌ديده‌ به‌ دفاع‌ از تفكر عقلي‌ در جهان‌ مي‌پردازد در حقيقت‌ مي‌توان‌ گفت‌ در يك‌ كلام‌ كه‌ شرح‌اشارات‌ خواجه‌ نصير بهترين‌ پيكار نبرد و انديشه‌ (یعنی‌ اندیشه‌ ضد فلسفی‌ و انديشه‌ استدلالي‌ )است‌ که‌ خواجه‌ نصیر به‌ عنوان‌ پیرو مکتب‌ ابن‌ سینا وارث‌ این‌ جريان‌ است‌. یعنی‌ اندیشه‌ تفکرعقلی‌ و استدلالي‌ مهمتر اينکه‌ اين‌ کتاب‌ در زماني‌ شرح‌ بر آن‌ نوشته‌ شده‌ که‌ خواجه‌ نصير در دژالموتيان‌ اسير بوده‌ است‌ و اين‌ شعر را نيز بر سبيل‌ تمثيل‌ آورده‌:

 

بگرداگرد خود چندانکه‌ بینم‌بلا انگشتری‌ و من‌ نگینم‌

 

 

کدخبر: 657

نویسنده: فریبا کلاهی