تحول اجباری مدیران میراث یا تهوع تاریخ در تشت بی خیالی
کوچکترین استان کشور دو پرونده ثبت جهانی در دست دارد اما به سبب خستگی دستان ناتوان، پشت گوش حمل می شود.
آیین باور- بی توجهی و بی انگیزگی وزارت میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری بر هیچ کس پوشیده نیست و ما هرچه مرثیه بخوانیم که داشته های ملتِ یک سرزمین، مانند یخ در حال آب شدن است، مشت برسندان کوفته ایم. اما دیدن تیتر یک خبر با محتوای "ششمین نشست افق تحول مدیرانکل میراث فرهنگی آغاز شد " مشتی بود بر دهان منتقدان! توگویی شش دوره است جلسه برگزار می کنند و بودجه صرف می شود که نتیجه اش هیچ کاری نکردن است و هر گوشه مملکت را که بنگری، یکی از آثار منقول و غیر منقول و معنوی و معماری و هنری در حال محو شدن است . اگر چنین تحولی را نخواهیم به که باید بگوییم.
راه دور نمی رویم همین استانک خودمان که کت و شلوار پلو خوری تنش کرده اند بگوید برای خود کسی شده، بزرگ شده، استان شده و شهرستانها دارد و چنین و چنان؛ چو نیک بنگری شیر بی یال و دم و اشکمی است که به ترتیب مدیرانی بر حفاظت از میراث و تاریخ و ثروت ملی اش گمارده اند که نه پیشینه این حفاظت را دارند و نه می توانند ده اثر تاریخی این شهر را از حفظ برشمرند.آنچه می تواند عزل و نصب بی رویه است که باتوان تمام اجرا می کند.
خانه های تاریخی و پلها و بقایای چند صد ساله و درختان هزاران ساله و آداب رسوم و زبان این استان زیر آفتاب درخشان تحولات مدیران تبخیر شد و کاری از دست کسی برنیامد. سرپرست و مدیر کلهای جدید و قدیم فقط ماشین چاپ خبر های بی سروته و بازدید های تکراری بی خروجی هستند و همانهایی را بازدید می کنند که اسلافشان و همان کارهایی را نمی کنند که پیشینیانشان و همان تفاهم نامه هایی را مجدد امضا می فرمایند که اسبق ایشان چنین نمودند.
این استان که از لحاظ سرانه ی همه چیز ته صف امکانات ایستاده از لحاظ غنای میراثی وسط صف هم جای خواهد گرفت اگر دلسوز کاربلدی سکان کشتی اش را بدست بگیرد. کوچکترین استان کشور دو پرونده ثبت جهانی در دست دارد اما به سبب خستگی دستان ناتوان، پشت گوش حمل می شود. داستان پل تاریخی اش دیگر نخ نما شده و هر روز گوشه ای از خانه های تاریخی اش برج می شود و پرندگان رو به انقراض سمفونی مردگان در کوچه باغهایش می خوانند. البرز نشینان برای گردشگری در استان خود هدفی ندارند . بازارچه های قره قروت فروشی را جشنواره اقوام می نامند و دعوای مداوم دستگاه های برگزار کننده این افتضاحات فرهنگی در اخبار شنیده می شود.انجمن تاسیس شده در سال 1395 را مجدد تاسیس می کند! مجموعه داران بی جواز مجمع تشکیل می دهند و مصاحبه می کنند. آخرین دست گلشون هم عزل مدیر باتجربه روابط عمومی میراث و جایگزینی با فردی است که دانش و تجربه کافی برای حفظ ارتباطات و برون داد وظایف این دستگاه را ندارد.
گرچه آنچه البته به جایی نرسدفریاد است برخود واجب می دانم بار دیگر از بیکاری سرپرست جدید میراث و ناهماهنگی دستگاه های موازی کار فرهنگی و بی توجهی استاندار البرز به این بی خیالی و بدگماری غیر متخصصین بر سر امور گلایه کنم. باشد که بطری امید پیام مارا از دل این دریای توفان زده به ساحل مقصود برساند.
فریبا کلاهی /خبرنگار /کارشناس مدیریت جهانگردی
کدخبر: 1082
نویسنده: فریبا کلاهی روزنامه نگار /کارشناس مدیریت جهانگردی
تعداد بازدید: 2018