در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات
یادداشتی بر احوال مطبوعات
یک طاعون که به جان انتشارات هم افتاده است .در منزل و با یک تلفن دلالی و کتابهای خود را چاپ کرده و پول کاغذ دولتی و یارانه را برباد می دهند .
یادداشت آیین باور /فریبا کلاهی
مدیر مسئول و صاحب امتیاز پایگاه خبری آیین باور
به نظر می رسد، تنها قشری که تا کنون هیچ اعتصاب و تظاهرات و تجمعی برای معاش خود نداشته است ، خبرنگاران باشند و اهالی رسانه! البته و صد البته این، هرگز به معنای رضایت و امنیت شغلی و تامین نیازهای معیشتی این صنف،نیست.اگر حرفی زده نشده،اگر گزارش و خبری از دل آشوب و جیب خالی خبرنگار به میان نیامده است ، دلیل دل بزرگ این قشر مظلوم وظرف رسانه است، رسانه برای دیگران تلاش می کند، خبرنگاران برای گشودن گره های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی .. جامعه صبح تا شب، می دوند، تا در انتهای روز جمع حق التحریری که معلوم نیست کی پرداخت می شود، گره معیشتیشان را بگشاید.
و البته اکثر مدیر مسولان و سرپرستان اجازه نمی دهد خبرنگار بنویسد : ای مردم، ای مدیران و ناظران کلان رسانه ها، من چند ماه است دوزار حق التحریرم را نگرفته ام. بیمه نیستم و مرخصی ندارم.
تمام طول ماه از شنبه تا شنبه دویده ام ،جمعه و عید و رمضان و محرم هم برای من، به معنای کار بیشتر است ، ساعت کاری ندارم، محدوده جغرافیایی ندارم،ساعت نهار و شام ندارم،کرایه ماشین و تلفن و اینترنتم با خودم است، بیمه نیستم ،حقوق ثابت ندارم ، اما مباد دهان باز کنم و بگویم حقوق این ماه من را بدهید! من عکاسم، گزارشگرم ، یادداشت نویسم یا خبرنگار برای آنچه می نویسم هم تامین و اعتبار انتشار ندارم که مباد مزاج این یا مذاق آن را خوش نیاید.
اگرنقد کنم یا از گلایه ها و نبودها بنویسم هیچ دستگاه و نهادی مرا به میان خود راه نخواهد داد. نمی توانم تخصصی برخورد کنم زیرا معاش من تامین نیست و باید بازاریاب و تبلیغات چی رسانه ام هم باشم.
“…مگر همه شرکتها و نشریات دنیا دست مزدهارا به موقع ،اندازه و تمام کمال می دهند که ما بدهیم؟نمی خواهی ؟ بفرما بیرون.”
اینجوری می شود که عاشقان صفرکیلومترخبرنگاری، عشق دوربینها! وارد عرصه می شوند و خبرنگار حرفه ای خانه نشین .آنکه بلد است و می داند چه باید بنویسد به خاطر نبود کاغذ وحمایت، کرکره ها را پایین می کشد تا دلالان و مجیز نویسان پا به عرصه حضور بگذارند. تا دیگران بیایند و آلبوم عکس مسئولان تازه به دوران رسیده و عاشق دیده شدن را منتشر کنند.
اینگونه است که خبرنگارهرماه باید کوله بردوش رسانه عوض کند، یا باید لب فروبندد و یا در به در یافتن شغلی هرچند نامرتبط با حقوقی اندک و ثابت در یکی از همین دستگاه های به ظاهر خدمات رسان باشد.
دست آخر خبر ها می شود کپی کاری ،خبرنگار سفارشی نویس ومتقلب و دروغ پرداز و خبر فروش و آدم فروش و زرد نویس . آنهم در آستانه انتخابات.
و او که اهل دغل نیست و حرفه ای می نویسد ،این میان دوسرسوخت است. کی قرار است وضعیت مطبوعات کشور درست شود؟
چرا به هر تازه واردی، به هرشکلی بی هیچ ضمانت و چهارچوبی مجوز نشریه می دهند؟ چرا به امری چنین حساس و اثر گذار با دیده دقت و حساسیت بیشتری نگاه نمی شود؟
چرا داشتن چند سال سابقه خوش خبرنگاری ،قلم قوی ، را جزو شروط دریافت مجوزرسانه قرار نمی دهند؟ ظاهرا در این بخش آزادی مطبوعات زیادی بی داد می کند.
مدیرو سرپرستی که از ارایه نام خبرنگارش به اداره ارشاد یا دیگر نهاد ها ابا دارد ،زیرا خودش به جای او می رود کارت هدیه می گیرد!کسی که یک خط نمی تواند بنویسد، با عنوان دهن پر کن مدیر مسول و صاحب امتیاز فلان نشریه برای خودش رزومه می سازد. یابا بند(پ) سرپرست می شود و موقعیت و رانت و رابطه در شهر برای خودش دست و پا می کند . بعد با (پول جان کندن خبرنگار) پول روی پول می گذارد. همان بلایی که برسر نشر کتاب آمد. همه شده اند ناشر مولف!
چرا خودشان را به ندانستن می زنند این مسئولان؟که خوب می دانند برخی تنها با این فکر که کاندیدای شورا یا مجلس هستند ،مجوز می گیرند. چرا جذب خبرنگار و نحوه قرار داد را جزئی از الزامات دریافت مجوز نمی کنند؟ چرا نظام پرداخت دست مزد خبرنگار را زیر نظر یک نهاد قوی قرار نمی دهند؟
چرا کسی از خبرنگاران برای طرح مسئله معیشتشان دعوت نمیکند؟ چرا همواره یک عده خاص به جای خبرنگاران و نماینده ایشان،حرف می زنند؟ آنهم حرفهایی که ربطی به خود خبرنگار ندارد؟
چرا ما خبرنگار می شویم؟ بهتر نیست اختلاسگرشویم بیشتر تحویلمان بگیرند؟
یک طاعون که به جان انتشارات هم افتاده است .در منزل و با یک تلفن دلالی و کتابهای خود را چاپ کرده و پول کاغذ دولتی و یارانه را برباد می دهند .. چه باید کرد؟
کدخبر: 1178