یادداشت
آرمانشهر ایرانی ؛ جادوی فراموش شده دانش طبیعی و شادمانی
آرمانشهرخواهی utopianism فارغ از تعریف تعالی یافته اش از افلاطون تاکنون، نشات گرفته از سرگردانی مدام بشر برای یافتن گم شده هایی است، که در طول زندگی پرفراز و نشیبش از غارخوابی تا پنت هاوس نشینی، یک یک پشت سر جا گذاشته
آیین باور - آرمانشهرخواهی utopianism فارغ از تعریف تعالی یافته اش از افلاطون تاکنون، نشات گرفته از سرگردانی مدام بشر برای یافتن گم شده هایی است، که در طول زندگی پرفراز و نشیبش از غارخوابی تا پنت هاوس نشینی، یک یک پشت سر جا گذاشته و چنان وقت را تنگ دیده که برای برداشت آنچه که می تواند خرسندی اش را تضمین کند نیز، هرگز بازنگشته است. او (انسان امروزی) بیش از هر چیز وابسته و دلبسته خیالپردازی پیرامون آرزوها و آمالش از نظم اجتماعی است تا تشنه رسیدن ، برخاستن و ساختن . تا جایی که در کشور ما از عرفا و فلاسفه تا ادیبان و حکیمان و مذهبیون برای آن نسخه ای ارائه کرده اند .
شخصا معتقدم تا زمانی که به دموکراسی و اختیار بشر معتقد باشیم عملا آرمانشهر معنی نخواهد داشت و هر قالب بندی دیکتاتوری هرچند نرمی را تحمیل خواهد کرد، برای برقراری نظم، ریتم و برنامه ریزی آرمانی مذکورکه آرامش، توسعه پایدار و امید به زندگی را برای بشر خسته و واپس زده امروز به آرمغان آورد، در هر فرهنگی نیازمند الگویی متفاوت هستیم. چیزی که کهن الگوها و نیازهای فراموش شده بشر را یادآور باشد و داوطلبانه برای پذیرش و مشارکتش به میدان آورد. (این گم شده ایرانی: جشن و سرور، بکارگیری واحترام محیط زیست، خلق پهلوانی و رادمردیست.) زندگی مردم ایران در طول تاریخ از کویر تا دریای مازندران، بیانگر توان ساخت آرمانشهری سیاوشان است که بارها در شاهنامه فردوسی به آن اشاره شده و مانیفستی برای خواسته های اصیل ایرانیان است.
هیچ آرمانشهری ساخته نمی شود مگر شهرسازان و مسئولیت پذیرانش از سلامت روان، اخلاق، توان تفکر خلاق، دانش تاریخ عامه و فرهنگ بومی برخوردار بوده و بتوانند از فهرست کوتاه یا بلند افتخارات ملی، رنج ها، شکست ها و پیروزی هایشان به نقشه راهی برسد که در چهارچوب علم روز شهرداری و ارتباطات بین المللی گنجیده و قابل اجرا باشد. البته پاکدستی و سلامت اقتصادی بدون سهم خواهی از شروط اصلی و اولیه آن است .
اگر ملتی هزاران سالپیشینه گذران سختی و آسانی، جنگ و بلایای طبیعی و حمله اغیار، پیشرفت و تکامل به روش بومی را در حافظه تاریخی دارد، هر گز نخواهید توانست یکشبه، یکسده ، برنامه آزمون نشده و آرمانی خود را به آن تحمیل کنید. در یک جمله آرمانشهر "مردم" هر دیاری به کهن الگوهای "ملت "آن دیار و تاریخ و سبک زندگی گذشته شان ارتباط مستقیم دارد . ایرانیان همراستای فرهنگشان الگوهای جدیدی را نیز در این کتگوری پذیرفتند آن دسته را که امور روزانه را آسان تر، شان و منزلتشان را حفظ، شادی و نشاطشان را افزون تر کرد.
بی شک هیچ ملتی بازگشت به عقب را نخواهد پذیرفت و حرکت روبه جلو لازمه پویایی زندگی انسانی است، اما نیازهای هر ملتی را باید در چهارچوب ویژه آن دید. تجارب ایرانیان در حفظ منابع طبیعی و زیر زمینی، محیط زیست، جانداران، درمان، روابط انسانی، پلها و قناتها و معماری مقاوم و سبز، لوله کشی آب، نظام اقتصادی بانکی هخامنشی و غیره با وجود امکانات کم و دانش آن زمان، یادآور می شود دانش بوم شناسی گم شده ایرانی می تواند نسل ما را حفظ، نسبت به سرزمینمان متعهد، باغهای ایرانی و باغشهر های نابود شده و شادی را به ما بازگرداند.
انگیزه مشارکت ساخت و نگاهداشت احساس تعلق را به دنبال خواهد آورد و هرگاه مدیران شهری بتوانند احساس تعلق را در شهروندانشان بیدار و محفوظ کنند، به آرمانشهر نسبی نزدیک شده اند. تا زمانی که به فرهنگ ملی متعهد و زبان خاموش ارتباط عامه را محترم شمرده، مجبور به فراموشی اصالت ها و ریشه و روسومشان نکنند؛ سازنده بوده و درنهایت به آرزوی مشترک همه ابنای بشر یعنی "سلامت و آرامش و احترام "گامی نزدیکتر می شوند.
کدخبر: 213
نویسنده: فریبا کلاهی روزنامه نگار /کارشناس مدیریت جهانگردی