چهارشنبه، 03 اردیبهشت 1404 - 13:44

بررسی کتاب «دن کیشوت» اثر «میگل سروانتس»

سروانتس بزرگترین نویسنده ی اسپانیایی زبان و یکی از پیشگامان عرصه رمان نویسی در جهان است.

آیین باور - میگل د سِروانتِس ساآودرا زاده ۲۹ سپتامبر ۱۵۴۷ – درگذشته ۲۲ آوریل ۱۶۱۶ رمان‌نویس، شاعر، نقاش و نمایشنامه‌نویس نامدار اسپانیایی بود که به عنوان بزرگترین نویسنده ی اسپانیایی زبان و یکی از پیشگامان عرصه رمان نویسی در جهان شناخته می شود.اطلاعات اندکی از سال های ابتدایی زندگی سروانتس در دستر است. پدرش پزشک بود. به نظر می رسد که او در بیشتر دوران کودکی اش به همراه خانواده از شهری به شهر دیگر می رفته و سرانجام در مدرسه ی شاهنشاهی در مادرید ثبت نام کرده است. سروانتس در همین زمان با دختری به نام جوزفینا آشنا می شود و این دو به هم دل می بازند. آن ها تصمیم می گیرند که با هم فرار کنند اما پدر جوزفینا از نقشه ی آن ها باخبر می شود و دیگر به آن ها اجازه ی ملاقات یکدیگر را نمی دهد.

در سال ۱۵۶۹ به دستور فیلیپ دوم پادشاه وقت اسپانیا برای شرکت در جنگ به ایتالیا سفر کرد.  به مطالعه برخی از آثار ادبی در آنجا پرداخت و تحت تأثیر هنر ایتالیایی قرار گرفت. سروانتس در جنگ لپانتو شرکت داشته‌است. دست چپ او در این جنگ به دلیل صدمه‌ای که به اعصاب دستش وارد شد از کار افتاد. او همیشه از شرکت در این جنگ با افتخار یاد می‌کرد.در سال ۱۵۷۲ به زندگی نظامی خود پایان داد و زندگی عادی خود را از سر گرفت.

در دوران زندگی خود چند بار به دلایل مختلف زندانی شد. یکی از مهم‌ترین دلایل زندانی شدن او مربوط به اتهامات مالی است. در سال 1597، او به عنوان مأمور جمع‌آوری مالیات در آندالوسیا فعالیت می‌کرد، اما در برخی از حسابرسی‌های مالی، کمبودهایی مشاهده شد که به او نسبت داده شد. به دلیل این مشکلات مالی، او به زندان انداخته شد.

البته گفته می‌شود که در این دوران زندان، سروانتس بخشی از دن کیشوت را نوشت یا ایده آن را پرورش داد. رمان مشهور دن کیشوت  که از پایه‌های ادبیات کلاسیک اروپا به‌شمار می‌آید و بسیاری از منتقدان از آن به عنوان نخستین رمان مدرن و یکی از بهترین آثار ادبی جهان یاد می‌کنند . به وی لقب شاهزاده نبوغ داده‌اند. برخی رمان دن کیشوت را تاثیرگذارترین رمان ژانر تخیلی (Fiction) می‌دانند.

براساس اسناد تاریخی موجود، جسد و تابوت سِروانتِس، به وصیت او پس از مرگش در سال ۱۶۱۶ در صومعه پابرهنگان تثلیث دفن شد. اما پس از اتفاقاتی که در این صومعه افتاد جسد سِروانتِس نزدیک به چهارصد سال گُم شد. سرانجام در سال ۲۰۱۵ باقی‌مانده چند قطعه کوچک از استخوان‌های او در عمق صومعه‌ای در مرکز بخش قدیمی شهر مادرید کشف شدند.

Don Quixote Analysis

بسیاری از پژوهشگران ادبی، کتاب «دن کیشوت» را نخستین «رمان مدرن» در نظر می گیرند.

کتاب «دن کیشوت» اثر «میگل سروانتس»، خود را هم به گذشته پیوند می زند و هم به آینده: گذشته به خاطر پرداختن به سنت رمان های عاشقانه در مورد قهرمانان و دلاوران، و آینده به خاطر استفاده از تکنیک های مدرن در داستان‌نویسی. رمان های عاشقانه‌ی مربوط به دلاوری های شوالیه ها، یک قالب رواییِ محبوب و پرطرفدار در فرهنگ «قرون وسطی» و «رنسانس» به حساب می آمد. این رمان ها به شکل معمول به شوالیه هایی شجاع می پردازند که به خاطر زنان مورد علاقه‌شان به ماجراجویی های خطرناک می روند. «سروانتس» در اثر ماندگار خود، این سنت ادبی را هم ادامه می دهد و هم با آن شوخی می کند.

اگرچه «سروانتس» خود را در نقطه‌ی پایانیِ یک سنت ادبی خاص در نظر می گرفت، بسیاری از منتقدین، او را نقطه‌ی آغاز یک سنت ادبی دیگر تلقی می کنند: بسیاری از پژوهشگران ادبی، کتاب «دن کیشوت» را نخستین «رمان مدرن» به حساب می آورند. این لقب به واسطه‌ی چندین ویژگی مشخص به کتاب «دن کیشوت» داده شده است: وجود دیدگاه های چندگانه، پیرنگ های فرعیِ درهم‌تنیده، ترکیب سبک های نوشتاری مختلف، و تفاسیر درباره‌ی داستان در خود داستان. «دن کیشوت» بر طیفی بسیار گسترده از نویسندگان پس از خود تأثیر گذاشته است. از نویسندگان طنزپرداز همچون «لارنس استرن»، تا نویسندگان با گرایش های فلسفی همچون «فئودور داستایفسکی»، «فرانتس کافکا»، و «خورخه لوئیس بورخس».

مردی میانسال به نام «آلونسو کیشانو»، مجرد و لاغراندام و عاشق رمان های عاشقانه با حضور شوالیه ها، عقل خود را از دست می دهد و تصمیم می گیرد تا به شوالیه‌ای دلیر تبدیل شود. او خود را «دن کیشوت دِ لا مانچا» می نامد، نام اسبش را «رُزینانته» می گذارد، و برای معشوق خود نیز نام «دولسینه‌آ» را انتخاب می کند. در طول چند روز، «دن کیشوت» زرهی کهنه را به تن می کند و برای نخستین ماجراجویی قهرمانانه‌ی خود آماده می شود. او در یک مسافرخانه به مقام شوالیه می رسد (اگرچه خودش فکر می کند که در یک قصر است)، از چوپانی جوان در مقابل ارباب عصبانی‌اش دفاع می کند، و توسط چند بازرگان (که با قوانین شوالیه‌گری آشنا نیستند) کتک می خورد. «دن کیشوت» به روستا بازمی گردد تا بهبود یابد.

در حالی که «دن کیشوت» در بستر استراحت می کند تا جراحت هایش بهبود یابد، دو دوستش تصمیم می گیرند تا بیشترِ کتاب های شوالیه‌گریِ او را بسوزانند، چون به نظر آن ها، این کتاب ها دلیل اصلی دیوانگی و جراحت های «دن کیشوت» هستند. «دن کیشوت» تصور می کند این کار توسط افسونگرانی پلید به انجام رسیده است که همیشه بر سر راه شوالیه ها، مانع ایجاد می کنند. او «سانچو پانزا» را به عنوان خدمتکار خود انتخاب می کند و آن ها برای دومین ماجراجویی داستان آماده می شوند.

اینک باید بدانید هنگامی که این اصیل‌زاده بیکار بود، یعنی تقریبا از اول تا آخر سال، کتاب های پهلوانان و دلاوران را می خواند و طوری دل می داد که به کلی شکار و رسیدگی به کارهای خصوصی خود را فراموش می کرد؛ علاقه‌ی این مرد به این نوع کتاب ها به درجه‌ای رسید که بعضی از قطعات ملک خود را فروخت و کتاب های دلاوران و سلحشوران را خرید و خانه‌اش را از این کتاب ها و سرگذشت ها پر کرد. در بین این نوع کتاب ها، هیچ کدام به اندازه‌ی آثار مؤلف معروف، «فلیسیانو دو سیلوا»، به او لذت نمی بخشید و از اسلوب نویسندگی این مرد و چرندوپرندهای او، حظی بسیار می برد؛ به‌خصوص مطالبی را که درباره‌ی عشق نوشته بود، دوست داشت و هر دفعه مضمون هایی از این قبیل راجع به عشق در کتاب های او می خواند.از کتاب «دن کیشوت» اثر «میگل سروانتس»


کدخبر: 2660

تعداد بازدید: 1237