دوشنبه، 19 خرداد 1404 - 15:46

مهبد مکی :

کامبیز روشن روان، روان روشن با زوایای تاریک

سه عنصر بی توجهی بی دانشی و بی حرمتی بلای موسیقی امروز است.

گفتگو اختصاصی آیین باور - مهبد مکی پژوهشگر موسیقی اقوام و هنرمندی خاص است. ورود به دنیای او آسان نیست . زبان خودش را دارد . جدی ، دانشی ، درونگرا و آرام است. روحیه حساس و نگاهی انتقادی دارد. از گفتگو با او لذت می برم و می آموزم . در آستانه زادروز مردی که اورا امپراتور می‌نامد( هنرمند ارزشمند کامبیزروشن روان) به پیشنهادش برای یک گفتگوی دوستانه دیداری داشتیم. از هر دری سخن گفتیم و کلام مارا با خود برد پس در این گفتگو هیچ ترتیب و آدابی مجوی ...

کامبیز روشن‌روان (زادهٔ ۱۹ خرداد ۱۳۲۸) موسیقی‌دان، آهنگساز، نوازنده، رهبر ارکستر و آموزگار موسیقی است. او به‌عنوان یکی از آهنگسازان سرشناس در موسیقی کلاسیک و سنتی ایرانی، آثار متنوعی در این سبک‌ها با استفاده از فرم‌های شناخته شدهٔ غربی و ایرانی مانند: سمفونی، سونات، پوئم سمفونیک، کنسرتو، فرم‌های موسیقی ردیفی و موسیقی محلی ساخته یا تنظیم کرده‌است. زندگی حرفه‌ای او به سه بخشِ آهنگسازی، تدریس و فعالیت صنفی در جامعهٔ موسیقی تقسیم می‌شود.


-و اما استاد روشن روان...

روشن روان به واقع انسان مهمولی نیست واقعا با یک روانِ روشن و گاهی با زوایای تاریکی که هنوز خیلی ها متوجهش نیستند. در هنرستان صدا و سیما در بخش درس آشنایی با موسیقی اسم ایشان را می شنیدم.  همیشه نام زیبایشان را در تیتراژ فیلم ها می دیدیم . می دانید که ساز تخصصیشون فلوته . ساز فلوت یک پره بندی و نوع طراحی کلیدی دارد که با ساختار موسیقی جهانی هماهنگ است.کار آسانی نیست شما بخواهید نغمات خاورزمین و نغماتی با فواصل ایرانی را با آن بنوازید. ایشان مُدگردی را می داند. اصطلاحی به نام مدولاسیون در موسیقی وجود دارد یعنی  شما از راهی به راهی دیگر را چنان طی کنید که بتوانید برگردید و گم نشوید .یک رنگ به رنگ دیگر ورود کنید بدون اینکه تو ذوق شنونده بخورد. این زیبایی شناسی هنراست و کار راحتی نیست. در نواختن پیانو نیز چون ایشان آهنگسازی می کنند چیره دستند.  در نواختن تنبک و سنتور نیز که در نوجوانی و دوره هنرستان همیشه با سن کم تا ساعات زیادی تمرین می کردند. خیلی از اتمسفرهای صوتی که در ذهن ما  هست مثل موسیقی فیلم سفیر ،گل های داوودی، سریال وزیر مختار، سریال امیرکبیر تاثیر گذار و ماناهستند. اگر یادتان باشد زمانی مردم ضبط صوت رو می گرفتند جلوی تلویزیون روی نوار کاست این موسیقی ها را ضبط می کردند. سریال افسانه سلطان شبان ساخته بابک بیات هم همین حال و هوا را داشت.


-به زندگی استاد روشن روان که نگاه می کنیم اول با مخالفت و بعد هدایت پدر به سمت موسیقی می رود اما مجبور می شود رویای نزیسته ایشون را دنبال کند ویلون بزند. زندگی پرفراز و نشیبی که داشتند ایشان را گاه مجبور به انتخاب هایی کرده است. اگر اختیار با خودشون بود امروز در چه نقطه ای ایستاده بودند؟


آفرین. خیلی چیزها در زندگی من به اختیار خودم نیست. با توجه به رشته دانشگاهی ام فلسفی نگاه کنم و بگویم خیلی چیزها در سرنوشت ما شاید نیست یا هست . ایشون به خاطر دست های کوچکی که داشتند و مناسب نواختن ویلون نبود، در چهار ساز دیگر به طور خیلی ویژه  رشد می کند. شاید شما تنبکی از ایشون نشنیده باشید. ولی مسئله اینه شما کاری را گوش کردید به نام (دود عود) که از نوازنده سنتور و نوازنده تنبک و آن کاست یا آلبوم به گفته چونان صدایی می گیرد و  به نوعی کارگردانی موسیقی می کند، که تاثیرش ماندگار است. خیلی مهم است. ببینید شما یک زمان می گین فلان قطعه را  فلانی نواخت به به . کار زنده یاد (داریوش رفیعی شب به گلستان تنها منتظرت بودم)، اگر اثر مجید وفادار نبود خب این نمی شد. یعنی تاثیری که اون گذاشت کار را ماندنی کرد. (نفرین) کاری که آقای آرتاشس یا همان آرتوش با تاثیرگذاری پرویز مقصدی خواند یک اثر ماندگار شد.


-چه هنرمندانی که دیده نمی شوند یا مردم آنها را به درستی نمی شناسند...


بله به خاطر تمام جزئیات زندگی هنری و غیر هنریش بود که این اثر چنین از آب در آمد. اما چه شد .یکی از آهنگسازان خوب پاپ دهه چهل هرچند خوب زندگی نکرد ولی با وجود آثاری که برجای گذاشت الان بی انصافیه ما نامی از او نبریم.

 اینا جریان های پشت پرده‌ای است و  من به دوستان توصیه می‌کنم دقت کنند. برای همین رشته موسیقی را به طور دانشگاهی پیگیری نکردم و فلسفه خواندم که اشرف علوم است. کُنه وجود خیلی چیزها را در می آورد.

 از آنجا که در موسیقی وهنر ، منابعمان احساس است و به اندازه تمام حساس ها در ادبیات واژه نداریم در فلسفه ترکیباتی می یابی و درهم آمیزی هایی از تحیر و اضطراب و شرم و ترس و راحت و رنج  یا گاهی تضادهایی که در خود ادبیات نیست بدست می آوری که می توانی حست را بیان کنی .


-به قول بتهون: آنجا که سخن از گفتن بازمی‌ماند موسیقی آغاز می‌شود ...

آفرین  ولی گاهی خود آهنگساز نمی تواند آن حرفی را که باید، بزند . شما پارتیتور را می بینی اما این تمام آن  چیزی نیست که آهنگساز گفته یا می خواسته بیان کند. یک وقتایی اثری را گوش می کنید. باز هم ممکن است متوجه نشوید یا برعکس خود شما چیزهایی از آن درک کنید. این  حس  باید سوار آن اثر باشد.  گاهی حتی از زبان یک غیر موسیقیدان می توانی آن را بیرون بکشی. آقای روشن روان به واقع روانشناس موسیقی است. این توانایی در همه نیست. در هر وجودی نیست .چند وقت پیش به جناب مسعود سخاوت دوست از آهنگسازان خیلی خوب سریال وزین گیلدخت، فیلم موقعیت مهدی و بدون قرار قبلی ،گفتم : چی در ذهن شما آهنگسازا می گذره گفت باید اونجوری زندگی کرده باشی ، یعنی فقط اون سواد هم نیست .یک کم آنطرف تر برویم (مرثیه ای بر یک رؤیا شاهکاری از کلینت منسل)، شما حساب کن تمام رنج و سختی و آثار ماده هروئین را شما آنجا حس می کنید.


- در واقع انگار موسیقی فقط یک سری نوت رنگی و یک سری خطوط سیاه روی کاغذ سفید نیست...

 آفرین این فقط یک گام یک دریچه یک اشاره است برای اینکه ورود شود  به چیزی که غیر قابل گفتن است. آهنگساز گاهی مثل  فرد لاله یعنی باید یک چیزی باشد افاده معنا کند.


-برگردیم به آقای کامبیز روشن روان...

 بله ما چندتا آقای روشن روان داریم تو این کشور؟ در تمام دنیا یکی داریم. البته فرمودید چرا آقای روشن روان اینقدر سواست گفتم به خاطر اینکه جان موسیقی را می شناسد. مسلط است و خوب می تواند کار را بگرداند. تمرین های زیاد. تفکر زیاد. خیلی ها شاید اصلا ندانند ایشون با وجود اینکه وارد دوره کهولت شده اند، دوش آب سرد می گیرند کمتر بخوابند. همیشه مطالعه همیشه تحقیق همیشه نگارش همیشه حتی دقت در نوازندگان خیابانی .... علم موسیقی از دید من قضیه آزمایشگاهیست. یعنی گاهی از بحث نالج می ره به سمت ساینس. کسی که در بخش صدا و آواز فعال است باید همیشه خودش را  در کلاس ببیند. گوش ها دچار ایراد شده است. تربیت نشدیم .زمان قدیم پادشاهان فرماندهان یک لشگر اینجا حرف می زدند، در میان چکاچک شمشیر و تیر صدا در کل منطقه شنیده می شد. الان یا صدای آسان بره یا صدای موتوره .صداهای صنعتی که ناگزیریم ازش گروهی  یک خورده ذهن سودایی دارند جناب روشن روان خودش ازآنهاست گاهی دارد رانندگی می کند یکهو چیزی به ذهنش می آید، همانجا پشت چراغ قرمز همان را می نویسد بدون اینکه سازی باشد. قصد بت سازی ندارم ولی آن کسانی را که ما واقعا باید ببینیم ،نمی بینیم. نگاه می کنیم چند کیلو دنبال کننده دارد.  در همین استان یک خاقانی شناس بزرگ داریم آقای مجید سرمدی ازشون خیلی مطلب یاد گرفتم مطمئنم یک روز دنیای ادبیات حسرتش را می خورد.


-به نظر شما شعر (ترانه) و موسیقی لازم و ملزوم یکدیگر و کامل کننده هستند؟ یا موسیقی می تواند به تنهایی پیامش را برساند ؟ از نگاه فلسفی آیا موسیقی به تنهایی خودش یک رویداد است؟

آفرین نکته خیلی قشنگی گفتید یعنی چیزی را از ذهن من بیرون کشیدید. از اون جعبه تاریک که خود من تا حالا نگفته بودم و این گره باز شد. ببینید از آنجایی که انسان بحث محاکات دارد( در فلسفه هنر یعنی حکایت گری) از چه جهت؟ یعنی تقلید در فلسفه هنر میان محاکات .آن شخص محاکی است .انسان میل دارد به تقلید . اصلا متوجهید این آوازی که در ساختار کلاسیک ایرانی است (هاهاهاها) این به نوعی برگرفته از صوت بلبل است و پرندگان خوش آهنگ به ویژه صبحگاهان و عصرگاهان.  از آنجایی که حنجره کامل ترین ابزار موسیقی در علم وزین موسیقی است و در خیلی ساختارها انسانِ نوازنده یعنی شخص مجریِ موسیقی حس خوانندگی درش ایجاد می شود. ببینید ترغیب شدن. گریزناپذیر و ناگزیریم یعنی ناگزیر و ناگریزیم از اینکه بخوانیم. ناچاریم وقتی هم که زمزمه سر می دهیم نمی توانیم یک سره فقط آوای خود ساز را سر بدهیم . ناچاریم کلام را بهش بیافزاییم. این قضیه در موسیقی کلاسیک شمال هند خیلی عیان است. نوازنده ساز ارغنون یا همان هارمونیوم باید خواننده هم باشد. خواننده اش حتما باید با آن نوع موسیقی از جهت خاصی آشنا باشد. چون نوع خروج صدا با سازهای دیگر فرق می کند نه اینکه فقط دهن باز شود. بلکه  دهان مقدار معینی باید باز شود و کلام هم باید جای خاصی ادا شود. این مسئله در کشور ما در ساختار موسیقی کلاسیک مکتب اصفهان خیلی رعایت می شود. مکاتب دیگر رعایت نمی کنند. مناسب خوانی ندارند. لب و دهن بیش از اندازه حرکت می کند. صداهای نابجا بسیاراست.  برای همین در آواز، موسیقی مکتب اصفهان همیشه سرآمد بوده است.  برخی موسیقی ها حتی آدم غیر متخصص را به خواندن وا می دارد. من این رو می گم دنیا خیلی عجیبه ثانیه به ثانیه اش .عشقش عجیب بود حتی شهواتش عجیب بود خواسته هاش عجیب بود شبهاتش عجیب بود هر چیزی که حس کردیم.هیچ چیز عادی نیست اصلا هیچ چیز عادی نیست

درگفتار و آواهای مردم ترکمن دقت بفرمایید نوع خروج صدا از حنجره نوع بافت . این قوم سوارکار و جنگ آور بودند در موسیقی شان هم خیلی نمود جدی پیدا کرده است. موسیقی خیلی چیزها را افشا می کند. شما نمی توانید دروغ بگوئید یا نمی توانید راست نگوئید .موسیقی خیلی چیزا رو برملا می کند.


آیا این گوش مدام باید بشنود؟

من رژیم موسیقایی را جایی مطرح کردم گفتم  شما در روز زمانی را اصلا هیچی نباید بشنوی یک روز کامل سکوت باشد. هر چیزی که به گوشتان خورد صدای طبیعی چیزی را نشنوید یک استراحتی به این گوش بدید .بعد یک مدت هم بیاییم به روال شنیدن  مثلا فقط فلان چیز را گوش کنیم فقط فلان شیوه رو گوش کنید در هم خوری نکنید. در این ماه فقط فلان شخص رو بشنوید محمودی خوانساری بشنوید .آوازهای سه گاه .اصلا چرا می گوئیم کلاسیک یعنی کلاسه بندی شده درسته خشکی خودش را دارد .


-شما به عنوان مشاور موسیقی فیلم نیز کار می‌کنید از آخرین کاری که انجام دادین بگید .

افتخار داشتم در بزرگترین سریال تاریخ سینما و تلویزیون ایران سلمان فارسی با جناب داود میرباقری به عنوان مشاور موسیقی همکار شدم، هرچند کار بسیار سختی است، شیرینی خودش را هم دارد. آنجا دو وظیفه دارم یکی کار با بازیگران غیر ایرانی که نقش نوازنده دارند دوم اینکه باید در کارگاه ساخت و ساز مراقب باشم نسبت به سه دوره تاریخی که داستان در آن روایت می شود، یعنی ایران باستان دوره ساسانی، امپراطوری روم و بیزانس و حجاز و استون ابزار موسیقی اشتباه ساخته نشود. از آنجا که در گوگل در این زمینه منابع پراکنده و زیاد است. نمی تونست سندیت داشته باشد. کار خیلی حساسیت دارد. به لحاظ نوسانی که هم که در روند داستان وجود دارد باید الاعات درست و موثق به بیننده اراه شود. به خاطر دارم در فیلم ارزشمند کودکی پیامبر (ص) ساخته آقای مجیدی یک اشکال اینجوری پیش آمده بود . به لحاظ موسیقی و تاریخ جریان داستان در آن قسمتی که آقای تنابنده به عنوان فرد یهودی  عبری حرف می زدند، صحت ندارد ما در آن دوره  آرامی بودیم. این اشتباه شده بود . در هر زمینه ای شما مشاور تاریخی هستید باید اطلاعات زمینه ای  موازیش را هم داشته باشید. در سریال نون خ فصل پنجم که مهمان منازل بودم یه جایی از دست من در رفت چون دیر به من گفته بود آقای آقاخانی. از آنجایی که دوستان این مجموعه بلوچستان را نمی شناختند، صحنه ای هست که عروس را به سمت منزل دامادمی برند که در عمل غلط است و در بلوچستان داماد به منزل عروس می رود.

در سریال بزرگ سلمان فارسی در قسمتی که بهنوعی تاریخ دوره ساسانی  را روایت می کند،  موسیقی باید برای شما تداعی دوران پیش از اسلام داشته باشد. توجه به فضای دراماتیک و فضای خاص دوران ساسانی باید جوری باشه افاده معنا برای کل ایران بکند. 

-بنابراین همانطور که در صحبت ها پیش آمد گاهی یک حرف نگفته یک پیام سوار کار می شود که نگفتنی است ولی ماندنی می شود این نتیجه مشاوره خوب و آگاهی به تاریخ است که در ساخت فیلم و سریال اثر گذار است 

آفرین خیلی قشنگ خبرنگاری گفتید  موسیقی فیلم فضایی مثل محمد رسول الله آقای موریس ژار آهنگ‌ساز و رهبر ارکستر فرانسوی که با جناب عقاد ( خدا هر دو را بیامرزه ) سر قرارداد به توافق نمی رسند تصمیم به بازگشت می گیره در فرودگاه قاهره منتظر نوبت پرواز بوده که اذان پخش می شه و در اون قرائت و فضا به فکر فرو میره و تحت تاثیر قرار می گیره . ژار پرواز رو منتفی می کنه برمی گرده مدت چهار سال در صحرای لیبی زندگی میکند، موسیقی تمام قبیله های عرب را تحقیق می کند. تهیه کنندگان این فیلم که یهود بودند زمینه علاقه مندی ژار را به یک خانمی فراهم می کنند بعد هم زمینه جدائی اش را ... بغض سنگین می ماند و اون صحرا و اتمسفر بیابان و موسیقی که جهانگیر شد. همیشه داستان پشت موسیقی فیلم را که می شنویم، تاثیر آن چند برابر می شود .اگر داستانی داشته باشد، رنگ می گیرد. مشابهش رادر  ساختارهای موسیقی به اصطلاح کلاسیک ایرانی هم داریم. زمانی در پاییزی آقای ترقی و دوستان در طبیعت بودند، استاد تجویدی هم تشریف داشتند، آتشی برپا می کنند چایی می نوشند هنگام برگشتن آقای تجویدی به آقای ترقی می گن بیژن خان الان اگر این ته ماندهای آتش زبان داشت چه می گفت؟ ایشونم جواب می دن : می گه آتش هیزم را از  کاروان جدا می کند( آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان به‌جا مانده. یک جهان، شرار تنها، مانده در میان صحرا به درد خود سوزد، به سوز خود سازد.....) 


-اگر همین الان  یک چوب جادو داشته باشید برای موسیقی کشور چه آرزویی می کنید؟

 آرزو....؟بیدل می گه آنچه دلخواه من است از عالم ادراک نیست لیک اولین چیز حرمت. حرمت امروز نیست. این بی حرمتی کنار بی دانشی ماست .دانشجوی مدعی فلان دانشگاه پایه ارشد با گرایش آهنگسازی هنوز نام مجید وفادار را نشنیده. دانشجویی که ساز تخصصیش کمانچه است می گوید هادی منتظری یا محمد مقدسی اصلا کیست؟ سه عنصر بی توجهی بی دانشی و بی حرمتی که طرف کسوت را نگاه نمی کند.

تو این شهر ما آقای بیژن پرواز را داشتیم مرحوم شدند. سه تار فیلم دلشدگان را نواختند کسایی که حقشون خیلی بالاتر از این بود  به گفته ی بیدل گاهی حیرت آهنگم که می‌فهمد زبان راز من


گفتگو: فریبا کلاهی 



 

کدخبر: 2834

تعداد بازدید: 5555