دوشنبه، 14 مهر 1404 - 15:02

مقاله/مصرف سرانه ها و زوال فرهنگی البرز (1)

اولویت دهی سیمان بر سابقه!

البرز نباید به یک "اتاق انتظار" برای پایتخت یا صرفا ً انبار نیروی کار ارزان تبدیل شود. گویی سرزمین ما به یک “ایستگاه سوختگیری” صرف برای جمعیت گذرا تبدیل شده است، نه مکانی ریشه‌دار و زنده با هویت مشخص.

آیین باور- این مقاله در پی آن است تا ضمن تبیین اهمیت حیاتی حفظ فرهنگ بومی البرز، به طور خاص به مسئولیت‌ها و چگونگی نقش‌آفرینی نهادهای اجرایی و نظارتی در قبال مدیریت جریان مهاجرت (به ویژه حضور غیرمتعارف اتباع خارجی در روستاها) و حفظ این گنجینه ملی بپردازد و راهکارهایی عملی برای ایجاد تعادل میان توسعه و اصالت فرهنگی ارائه دهد.

نویسنده : فریبا کلاهی روزنامه نگار فعال فرهنگی

مقدمه: بحران هویت در پایتخت دوم ایران

استان البرز، با سابقه ای دیرینه در توسعه شهری و کشاورزی، اکنون به دلیل مهاجرت های گسترده داخلی و خارجی، در آستانه یک "انقراض هویتی" قرار گرفته است. این بحران تنها درآمار جمعیتی قابل مشاهده نیست، بلکه در فرسایش تدریجی بافت اجتماعی و فرهنگی ریشه دارد. البرز، که زمانی نمادی از توازن بین کشاورزی (به ویژه در دشت های حاصلخیز کرج وساوجبلاغ) و صنعتی سازی نوپا بود، تحت فشار جمعیتی فزاینده ای قرار گرفته است که ساختارهای سنتی آن را در هم می شکند.

در حالی که نگرانیها پیرامون حضور اتباع خارجی به درستی مطرح می شود و نیازمند مدیریت دقیق مرزی و اقتصادی هستند،(در مقاله بعدی به آثار مخرب مهاجران افغانستانی خواهم پرداخت.) تهدیدی پنهان تر و فراگیرتر از سوی مهاجران داخلی شکل گرفته است؛ ( سکنه چند دهه ای) که گرچه در این خاک زندگی می کنند، حس تعلقی به کرج ندارند اما وابستگی هویتی و فرهنگی خود را به استان های مبدأ با تعصب حفظ کرده اند. این پدیده، که می توان آن را "سکونت بی ریشه" نامید،منجر به مصرف بی رویه منابع عمومی شده است، بدون آنکه سهمی در بازسازی یا تعمیق هویت محلی ایفا کنند. این مصرف، بدون تعهد بلندمدت، زیرساخت های موجود را فرسوده و پویایی فرهنگی منطقه را مختل می سازد.

1.1. تعریف مسئله هویت در منظومه شهری البرز

هویت محلی، فراتر از تعلق جغرافیایی، شامل مجموعه ای از تعاملات اجتماعی، زبان مشترک خاطرات جمعی و تعهد به توسعه پایدار منطقه است. در البرز، به ویژه در کلانشهر کرج که نقش اصلی را در این استان ایفا می کند، نرخ جابه جایی جمعیت به قدری بالاست که "خاطره جمعی"یا حافظه تاریخی مشترک، به سرعت در حال کمرنگ شدن است. مردمانی که تنها برای دسترسی به فرصت های شغلی کوتاه مدت به این منطقه مهاجرت کرده اند، تمایلی به سرمایه گذاری عاطفی و فرهنگی در این سرزمین ندارند. این فقدان سرمایه گذاری هویتی، منجر به گسست اجتماعی وکاهش مسئولیت پذیری جمعی نسبت به فضاهای عمومی و منابع مشترک می شود.


فصل اول: مدیریت توسعه ای در برابر هویت تاریخی

استانداران غیربومی که در دهه های اخیر سکاندار البرز بوده اند، عموما ً بر محور توسعه عمرانی وسیاسی کوتاه مدت متمرکز بوده اند. این تمرکز، که بیشتر تابع دستورالعمل های بالا دستی ومعیارهای ارزیابی سیاسی کوتاه مدت است، سبب شده است که پروژه های زیرساختی، فارغ ازظرفیت تحمل منطقه ای و ملاحظات فرهنگی، با سرعت پیش بروند.

. اولویتدهی سیمان بر سابقه۲.۱

فرهنگ، میراث و آداب و رسوم محلی، در سایه پروژه های بزرگراهی، شهرسازی عمودی و ایجادصنایع جدید، به حاشیه رانده شده است. به عنوان مثال، هویت کشاورزی استان، که ریشه درکار سخت مردمان محلی داشت، در برابر توسعه شهرک های صنعتی و مناطقی مانند فردیس وکمالشهر، عملا ً از بین رفته است. این رویکرد، که هدف اصلی اش کسب رضایت بالادستی ازطریق اعداد و ارقام (تولید ناخالص منطقه ای، تعداد کیلومتر آسفالت ریزی شده و...) است،بزرگترین آسیب را به سرمایه اجتماعی منطقه وارد ساخته است.

تأثیر کمی سازی توسعه بر ساختارهای فرهنگی:
مدیریت توسعه، زمانی که فاقد شاخص های کیفی باشد، به سمت "ساده سازی" گرایش پیدامی کند. در البرز، توسعه به معنای افزایش تراکم و تعداد واحد مسکونی تعبیر شده است. این ساده سازی باعث شده است که نیازمندی های فرهنگی، مانند فضای سبز کافی، اماکن تجمع سنتی، و حفظ بافت های تاریخی (هرچند اندک)، کاملاً نادیده گرفته شوند.

 اگر میزان سرمایه گذاری در زیرساخت های فرهنگی را  C درنظر بگیریم، میزان منابع سرمایه گذاری شده در زیرساخت های فیزیکی را R، در دهه های اخیر رابطه غالب به صورت زیر بوده است:R ≫C

این عدم توازن، به جای ایجاد یک توسعه متعادل، منجر به خلق "شهرهایی با زیرساخت های متراکم اما فاقد روح شده است که توانایی جذب و ادغام مؤثر جمعیت جدید را ندارند و صرفا ًمحل عبور یا اسکان موقت می شوند.

. ۲.۲مدیران "مستأجر" و فقدان تعهد بلندمدت

عدم انتصاب مدیران بومی یا مدیرانی که سابقه طولانی و تعهد قلبی به منطقه دارند، این چرخه مخرب را تقویت کرده است. مدیران غیربومی، که اغلب مأموریت خود را یک دوره انتقال می دانند، انگیزه ای برای حل مشکلات ریشه ای فرهنگی و اجتماعی ندارند. اولویت آنها، تکمیل پروژه های "ویترینی" است که گزارش آنها به مرکز آسان باشد، نه فرآیندهای پیچیده هویت سازی و گفتگو با جوامع محلی.

فصل دوم: مهاجران داخلی؛ مصرف کنندگان خاموش سرانه ها

بزرگترین نقطه ضعف کنترل در حوزه مهاجرت، نه تنها در کنترل مرزهای ورودی فیزیکی، بلکه درساماندهی و تعیین تکلیف وضعیت مهاجران داخلی است. در البرز، با توجه به نزدیکی پایتخت، جریان مهاجرت داخلی، که عمدتا ً از استان های پرجمعیت تر یا محرومتر صورت گرفته،یک چالش مدیریتی چندوجهی ایجاد کرده است.

. ۳.۱پدیده "مصرف کننده استقراریافته"

فردی که 20 سال در البرز ساکن است، یک واحد تجاری یا مسکونی خریده است، اما فقط درجشن های محلی زادگاهش شرکت می کند، فرزندانش به زبان مادری غیرفارسی (یا گویشی که ریشه در البرز ندارد) سخن می گویند و احساس تعلق عمیقی به کرج، ساوجبلاغ یا نظرآباد ندارد،) Entrenched Consumer است. ( "در واقع یک "مصرف کننده استقراریافته این مصرف کننده، هزینه های اجتماعی و زیرساختی قابل توجهی بر سیستم تحمیل می کند:

 .1مصرف کننده صرف: این جمعیت، به طور کامل از خدمات آموزشی، بهداشتی، حمل و نقل وتقاضای خدمات آب و برق شهری بهره مند می شوند، چرا که در آمار ساکنین ثبت شده اند.

   .2عدم سرمایه گذاری اجتماعی : به دلیل عدم تعلق هویتی، این افراد تمایلی به مشارکت در سازمان های مردمی، شورای محلات، یا کمک به نهادهایی که هدفشان حفظ فرهنگ محلی است، ندارند.

  .3 تخریب و مصرف منابع : این سکونت، حجم زیادی از منابع حیاتی استان مانند آب و فضای سبز راتخریب و مصرف می کند در حالی که تعهد بازگشت سرمایه اجتماعی و فرهنگی به منطقه را ندارد.

. ۳.۲ناعادلانه بودن توزیع منابع حیاتی

این افراد، در عین حفظ هویت زادگاه، از سهمیه های سرانه های حیاتی (آب، درمان، آموزش وخدمات شهری) در استان البرز بهره مند می شوند. تحلیل سرانه های مصرفی نشان می دهد که سرانه مصرف آب در مناطق شهری البرز به دلیل تراکم و سبک زندگی مهاجران، به شدت افزایش یافته است، در حالی که بومیان اصیل این استان سهم خود را از زیرساخت های توسعه نیافته (یاتوسعه ای که برای آنها طراحی نشده) به دلیل این توزیع ناعادلانه ادراک شده، از دست می دهند. باغات و زمین های اجدادیشان خشک یا تخریب و خیابان می شوند.میراث ادادیشانسهم فرزندانشان از این تاریخ،تخریب می شود


مدل ساده شده مصرف سرانه (بدون در نظر گرفتن هویت):

این مدل به بررسی تخصیص منابع بر اساس معیارهای صرفاً جمعیتی و فیزیکی می‌پردازد و تأثیر مؤلفه‌های هویتی و فرهنگی را نادیده می‌گیرد. در این چارچوب، دو نوع تخصیص منابع قابل تصور است:

1. تخصیص واقعی (Actual Allocation):

این مدل فرض می‌کند که منابع، اعم از فرهنگی، زیرساختی یا خدماتی، بر اساس تعداد جمعیت حاضر (N) توزیع می‌شوند. این توزیع معمولاً ماهیتی خطی یا تابعی از تراکم جمعیتی دارد.IActual≈f(N) I_{Actual} approx f(N) IActual≈f(N)

2. تخصیص ایده‌آل بومیان (Ideal Native Allocation):

در مقابل، سهم ایده‌آل جمعیت بومی اصیل (SBidealS_{B_{ideal}}SBideal) باید نه تنها به حضور فیزیکی، بلکه به قدمت سکونت، ریشه‌داری فرهنگی و تعهد به هویت منطقه وابسته باشد. این وابستگی با پارامتری به نام TBT_BTB (تعهد بومی) نشان داده می‌شود.

SBideal∝TB S_{B_{ideal}} propto T_B SBideal∝TB

TBT_BTB نشان‌دهنده معیارهایی چون قدمت حضور در منطقه، تعلق خاطر فرهنگی، مشارکت در حفظ میراث و… است.

علامت تناسب (∝propto∝) نشان می‌دهد که سهم بومیان ایده‌آل، مستقیماً با میزان تعهد و ریشه‌داری فرهنگی آن‌ها نسبت دارد.

نتیجه عدم تطابق مدل‌ها:

وقتی تخصیص منابع صرفاً بر اساس مدل IActual≈f(N)I_{Actual} approx f(N)IActual≈f(N) صورت می‌گیرد و مؤلفه TBT_BTB نادیده گرفته می‌شود، شکاف قابل توجهی میان آنچه بومیان شایسته آن هستند (SBidealS_{B_{ideal}}SBideal) و آنچه عملاً دریافت می‌کنند (IActualI_{Actual}IActual)، ایجاد می‌شود. این عدم تطابق منجر به احساس “غربت” و “بیگانگی” در میان بومیان منطقه می‌شود، گویی سرزمینشان به یک “ایستگاه سوختگیری” صرف برای جمعیت گذرا یا جدید تبدیل شده است، نه مکانی ریشه‌دار و زنده با هویت مشخص.


فصل سوم: چرا البرز به "سرداب هویت" تبدیل شده است؟

تمرکز بالای این جمعیت در البرز ناشی از همجواری با تهران و بازار کار ارزان و ظرفیت های صنعتی آن است؛ اما تداوم این وضعیت محصول ضعف ساختاری در مدیریت یکپارچه استانی است که نتوانسته است نیازهای جمعیتی را با ظرفیت های فرهنگی و هویتی تطبیق دهد.

. ۴.۱ عدم ساماندهی بازار کار غیررسمی

مدیران استانی در ساماندهی بازار کار غیررسمی (که بخش بزرگی از نیروی کار مهاجر را جذب می کند) و نظارت بر تخصیص عادلانه منابع ناتوان بوده اند. نیروی کار مهاجر، به دلیل نیاز شدیدبه درآمد، غالبا ً در مشاغلی متمرکز می شوند که کمترین ادغام اجتماعی را می طلبند (مانندکارگری ساختمانی، رانندگی، مشاغل خدماتی کم مهارت). این مشاغل، اگرچه اقتصاد منطقه را به حرکت در می آورند، اما فضایی برای تعامل عمیق فرهنگی و جذب در ساختار سنتی جامعه محلی فراهم نمی کنند.

. ۴.۲قربانی شدن منافع منطقه ای در برابر مصلحت سیاسی

این وضعیت به نارضایتی عمیق بومیان دامنه زده است؛ نارضایتی ای که ناشی از احساس قربانی شدن در سرزمین خود به دلیل اولویت دهی به مصلحت های سیاسی منطقه ای (جذب جمعیت برای دستیابی به سهم بیشتر در توزیع بودجه کشوری بر اساس آمار جمعیتی) و آمارهای مقطعی است.

پیامدهای اجتماعی فقدان هویت یکپارچه:

 در مناطقی که انسجام هویتی وجود ندارد،افزایش جرم و ناهنجاری های اجتماعی به چشم می خورد. نظارت اجتماع سنتی تضعیف شده و نرخ آسیب های اجتماعی به دلیل فقدان ریشه و احساس پاسخگویی افزایش می یابد. مردم به جای آنکه خدمات عمومی را حق خود بدانند، آن را سیاسی شدن خدمات و محصول رابطه یا نفوذ سیاسی فردی تلقی می کنند، چرا که سازوکارهای اداری پاسخگوی نیازهای بومی نیستند. تخریب محیط زیست محلی،تعهد به حفظ منابع طبیعی (مانند منابع آب و خاک کشاورزی) در کسانی که قصد سکونت دائمی ندارند، وجود ندارد. آنها منابع را مصرف می کنند و میروند.

نتیجه گیری: 

درخواست برای احیای هویت البرز
طی تلاش سی ساله خود به عنوان خبرنگار حوزه فرهنگ و مشاهده تلاش های  فعالان محلی برای حفظ هویت البرز، به این نتیجه رسیده ام که راهکار صرفا ًشناسایی و توانمندسازی هویت بومی در کنترل مرزها یا محدود کردن مهاجران نیست؛ البرز نیازمند بازتعریف شهروندی است. 

. ۵.۱سه رکن اصلی احیای هویت

این احیا مستلزم یک انقلاب مدیریتی و قانونی است

 .1مدیریت مبتنی بر تعهد منطقه ای: این امر مستلزم انتصاب مدیرانی است که "تعلق منطقه ای" را در اولویت قرار دهند. این مدیران باید سابقه فعالیت در ساختارهای اجتماعی استان را داشته باشند و تعهدشان نه صرفا به دولت مرکزی، بلکه به پایداری اجتماعی و فرهنگی البرز هم باشد.

 2.فرمول تخصیص سرانه ها:قوانین باید طوری تدوین شوند که حقی را برای بازنگری در کسانی که به صورت عمیق در بافت اجتماعی و فرهنگی استان ریشه دوانده اند (بامعیارهایی مانند بیش از دو نسل سکونت یا تعهدات اجتماعی مستمر)، تضمین کند، نه صرفا ً کسانی که کد پستی موقت دارند. برای مثال، می توان یک ضریب تعلق هویتی درتخصیص بودجه های عمرانی مدارس و بهداشت اعمال کرد.

 .3سرمایه گذاری در فرهنگ بومی: حمایت از زبانها و گویش های محلی باقیمانده، احیای جشنهای سنتی منطقه (مانند آیین مرتبط با کشاورزی و طبیعت)، و تبدیل مراکز فرهنگی به قطب های جذب سرمایه اجتماعی برای ساکنان بلندمدت.


البرز نباید به یک "اتاق انتظار" برای پایتخت یا صرفا ً یک انبار نیروی کار ارزان تبدیل شود. هویت فرهنگی و اجتماعی این استان، گنجینه ای است که در زیرلایه های توسعه عمرانی مدفون شده است. البرز باید هویت خود را پس بگیرد تا بتواند آیندهای پایدار برای نسلهای آینده خود بسازد.


کدخبر: 3155

تعداد بازدید: 3161