یادداشت روز
ازکرج ابودلف تا برچیدن گنبد شاهزاده سلیمان
راست گفته اند مردمی که تاریخ خود را نداند تاریخ را بارها زندگی می کند و جلو نمیرود.
آیین باور - وقتی میراث فرهنگی البرز با تاخیر خبررسمی برچیدن سقف امامزاده سلیمان اشتهارد را اعلام کرد، وقتی رئیس میراث گفت نوک بیل مکانیکی خورد بهش خودش ریخت ...،با اینکه ریزش آن محتمل بود،چند روزهم اشک ریخته بودم، اما بیش از آنچه باید غمگین شدم. خودم را را بربالین خاتون دل شکسته کرج، پل صفوی یافتم. او هم از اینک مرده و بیشک هنگام مرمت فرو خواهدریخت.چون زنی عاشق که قلبش را سوراخ کرده اند. بازهم برگی از تاریخ این دیار محو میشود بازسازی و نوسازی می شود!! اینبار به دلیل تاخیر در فراهم کردن دوسه میلیارد تومان وجه رایج بی ارزش این مملکت .کرج را دست کم گرفته اند. دانشنامه اسلامی را به عنوان دایره المعارف جستجو کنی بارها و بارها نام کرج و ساوجبلاغ با تاریخ های دور از آن خواهی یافت و داستانهایی شنیدنی که هیچ گاه برایمان نخواندند و کسی هم نخواست که بداند. کرجی باقی نمانده که بخواهد بداند.همان محوطه ازبکی یا تپه ازبکی با 9 هزار سال قدمت و صدها تپه بالای چند هزار سال، کفایت می کند بدانیم درباره این استانک بی یال و دم اشکم امروز چیز زیادی نمیدانیم یعنی از سالهایی که خود یک پای تاریخ و اتفاقات تاریخی بوده است. راست گفته اند مردمی که تاریخ خود را نداند،بارها آن را زندگی می کند و جلو نمیرود. باغشهرکرج، (شما بخوان استان البرز) روزی قسمتی از فرمانروایی برزگی بوده و سزاوار است تاریخ آن،فرهنگ و آداب رسوم آن میراث آن کاویده شده در موزه ای برای این مردم بازخوانی و نگهداری شود.
فریباکلاهی
گزیده هایی از کتاب دایره المعارف یا دانشنامه اسلامی با جستجوی واژه (کرج)
1- علی. حسن و احمد فرزندان بویه که از فرماندهان لشکر ماکان بن کاکی در خراسان بودند، پس از آنکه ناتوانیِ ماکان را دریافتند، او را رها کردند و نزد مرداویج آمدند. مرداویج ایشان را به خوبی پذیرفت و بنواخت و علی را به فرمانداری کرج ابودُلَفْ(1) برگماشت. علی بن بویه بر اثر خوش رفتاری با کرجیان یاری مردم و سپاهیان، نیرو یافت و توانست دژهای نزدیک کرج را بگیرد. برخی از سران ناخشنود سپاه مرداویج نیز به علی پیوستند.
2- در سال 329ق/941م فرزندان بویه با ابن محتاج در برابر وشمگیر و ماکان بن کاکی متحد شدند. در نزدیکی ری میان دو گروه جنگی درگرفت که ماکان در آن کشته شد وشمگیر به طبرستان گریخت. ابن محتاج سر ماکان را به بخارا پیش امیر سامانی فرستاد و بدینگونه ری و سپس زنجان، ابهر، قزوین، قم، کرج، همدان، نهاوند و دینور به دست سامانیان افتاد.
3- اَبودُلَفِ عِجلي، قسام بن عيسي بن ادريس بن معقل عجلي كرجي (د 225 يا 226 ق/ 840 يا 841م)، از امراي برجستة عصر اول عباسي كه در شعر و ادب و موسيقي و نيز جنگاوري و بخشندگي پرآوزه شد. ابودلف پس از مرگ هارون و آغاز نزاع ميان امين و مأمون، به طرفداري از امين برخاست و در 195ق/ 811م به دستور او همراه با علي بن عيسي بن ماهان به پيكار طاهر بن حسين رفت (طبري، 8/391، 392). چون ابن ماهان كشته شد، ابودلف به همدان بازگشت. طاهر به استمالت او برخاست و به بيعت با مأمونش خواند. ابودلف كه بيعت امين را در گردن داشت، از شكستن آن ابا كرد، ولي پذيرفت كه بي طرفي اختيار كند. طاهر به همين بسنده كرد و ابودلف به كرج رفت و همانجا اقامت گزيد (ابن اثير، 6/413). اين گوشه گيري مي بايست ساليان دراز ادامه يافته باشد. چه، از آن پس تا وقتي كه مأمون به ري رفت (214ق/ 829م) از زندگي او خبري در دست نيست، اما چون مأمون به ري رسيد، ابودلف را نزد خويش فرا خواند.
4- اما بخش عمده اي از شهرت ابودلف به سبب شهري است به نام كرج يا كره كه آن را آباد ساخت و «كرج ابودلف» و نيز به طوري مطلق «بلد» نام گرفت (ياقوت، 1/717) و ابودلف را به همين سبب كرجي خوانده اند. گفته اند آن شهر را اصلاً نياي او ادريس بن معقل بنا كرد (سمعاني، همانجا) و عيسي بن ادريس آن را توسعه داد و كرج ناميد (ابن فقيه، 361) و ابودلف آن را به كمال رسانيد (يافعي، 2/90). به ابودلف آثاري نسبت داده اند، همچون: البزادة و الصيد؛ السلاح؛ سياسيـة الملوك؛ النزه؛ الجوارح و اللعب بها (ابن نديم، 130 ، 377؛ ابن خلكان، 4/74).
5- ابدولف علاوه بر جنگاوري و شهسواري، در شعر و ادب نيز مهارت داشت و همين امر سبب شده كه نام وي به عنوان يكي از شاعران نسبتاً بر جستة عصر عباسي در لابه لاي انبوهي از كتب كهن عرب نشيند. به گفتة ابن نديم (ص188) ديوان وي داراي 100 برگ يعني متجاوز از 4000 بيت بوده است (سامرائي، 2/42)،
6- ناحية اصفهان در سدههاي آغازين اسلامى از لحاظ ادارة امور و نيز وسعت، پيوسته در حال دگرگونى بوده است. در زمان هشام اموي با ري و قومس يكى بود. در زمان معتضد، خليفة عباسى، اصفهان و نهاوند در دست حاكم كرج ابودلف بود (شوارتس، و در زمان هارون الرشيد، بيشترين تغييرات را يافت (همانجا؛ ماركوارت، .(27 اصفهان در آثار جغرافى نويسان اسلامى معمولاً جزو ناحية جبال (از سدة 6 ق/12م، عراق عجم) و از اقليم چهارم به شمار مىرود (ابن حوقل، 306؛ آوي، 8؛ IV/97 , 2 ؛ EIنيز نك: گايگر، )، II/383 اما برخى، اين ناحيه را مستقل از جبال دانستهاند (نك: ابن رسته، 122).
7- در خلافت هارونالرشيد (170-193ق) خراج اصفهان و قم با هم به بغداد فرستاده مىشد، اما به سبب خودداري مردم قم از پرداخت بموقع ماليات، به دستور هارون خراج اصفهان از قم جدا شد و از آن پس خراج اصفهان با خراج كرج ابودلف 12 ميليون درهم تعيين گرديد (قمى، 31)، اما اين رقم در 204ق ظاهراً به علت قحطى عظيمى كه در 200 و 201ق در اصفهان روي داد، به 10 ميليون و 500 هزار درهم كاهش يافت ( 2 ، EIهمانجا).
8- پس از مرگ الب ارسلان (465ق/1073م)، چون خود را سزاوار فرمانروایی میدانست. بر ملکشاه جوان تاخت. در کرج 2 سپاه با هم جنگیدند و قاورد شکست خورد و سپس گرفتار شد و به فرمان نظامالملک یا ملکشاه خفهاش کردند (کرمانی، بدایع، 13؛
9- در شعبان 1159/اوت 1746 هنگامى كه نظيف مصطفى افندي از سوي دولت عثمانى براي مذاكره و مصالحه با دولت ايران در ساوجبلاغ كرج به خدمت نادرشاه رسيد، استرابادي يكى از اعضاي هيأت 5 نفرهاي بود كه از سوي نادر مأمور مذاكره با او شدند. اين مذاكرات به صلح انجاميد و متن فارسى صلحنامه را نيز ميرزامهدي نوشت (نظيف افندي، 181-193).
10- میرزاآقاخان در ابتدا به آدران کرج و سپس به یزد تبعید گردید و از آنجا پس از 2 سال نامهنگاری به شاه، به اصفهان منتقل شد. سرانجام او را به کاشان و از آنجا به قم آوردند. جلد : 8 ، صفحه : 3310
کدخبر: 1263
تعداد بازدید: 2452