روانشناس الهیار محبی می گوید: اشخاص از نظر به یادآوری خاطرات دوران کودکی مختلف هستند
به گفته وی بعضی اشخاص تجربیات در ارتباط با سنین پایینتر را به خاطر میآورند، ولی بعضی دیگر تقریباً هیچ چیز را از دوران کودکی خود به یاد نمیآورند. ریشه این فرق به دو چیز بازمیگردد، اول اینکه بعضی اشخاص از نظر هوش و استعداد در اندازه بالاتری قرار دارند و دوم اینکه بعضی اشخاص به این علت تجربیات زودهنگام دوران کودکی را به خاطر میآورند که آن حوادث بار هیجانی بیشتری داشتهاند.
محبی با اشاره به اینکه درباره اینکه افراد بزرگسال اغلب خاطرات چه دورانی را به یاد میآورند، هم میان اشخاص فرق دارد، بیان کرد: ظاهراً تجربیات و خاطرات پیشاز سه سالگی را هیچکس به یاد نمیآورد، ولی پس از هفت سالگی را تقریباً همه به یاد دارند.
این روانشناس عنوان کرد: در مورد خاطرات میان سه تا هفت سالگی اشخاص فرق دارند، بعضی اشخاص تعداد زیادی از خاطرات این رده سنی را به خاطر میآورد؛ ولی بعضی دیگر تعداد کمتری از خاطرات درارتباط با این سنین را به یاد دارند.
وی افزود: نظریات روانشناسان هم در این باره از همجهتی لازم برخوردار نیست. برای اولین بار فروید این مطلب را بیان کرد که بزرگسالان خاطرات پیش از شش سالگی را به یاد نمیآورند، ولی امروزه اعتقاد دارند که این دوره در حدود چهار یا حتی سه سالگی به پایان میرسد.
محبی با اشاره به اینکه حافظه ما با توانایی حرف زدنمان ارتباط نزدیکی دارد، تصریح کرد: یکی از نظریههایی که ما خاطرات دوران کودکی خود را به یاد نداریم، این است که در آن زمان نمیتوانستیم ارتباط شفاهی برقرار کنیم، زمانی حافظه ما به کار افتاد که از کلمات استفاده کرده و میتوانستیم جزئیات را از روش زبان بیان کنیم، بیشتر کودکان تا پیش از سن دو سالگی حرف نمیزدند پس کاملاً عادی است که حافظه آنها در این دوران در طولانی مدت خیلی خوب عمل نکند.
این روانشناس با اشاره به اهمیت رشد مغزی در کودکان عنوان کرد: همانگونه که سن ما بالا میرود مغز ما نیز پختهتر و کاملتر میشود، آنگاه سلولهای جدیدتری تولید میکند و در نتیجه حافظه تقویت شده و میتوان به حافظه بلند مدت اطمینان کرد ولی تا پیش از چهار سالگی، حافظه روزانه به طور کامل فعال نیست چون مغز به اندازه کافی کامل نشده و رشد مورد نظر در آن صورت نگرفته است.
وی با اشاره به نقش والدین در این امر، افزود: پژوهشهای دیگر نشان میدهد که خانوادههای ما میتوانند از دوران کودکی نوع بیان ما را عوض کنند، بچهها وقتی که یک مسئله را برای پدرشان تعریف میکنند، آن را به طوری متفاوت به خاطر میسپارند و برای مادرشان، مسئله را جور دیگری تعریف میکنند، پس بهتر است به آنها کمک کنید که چیزها را بهتر به خاطر بیاورند.
محبی عنوان کرد: بیشتر خاطراتی که مربوط به اتفاقات معنادار یا تجربیاتی که احساسات شدیدی به وجود میآورند، مثل خجالت، عشق، شادی یا غم از یاد میروند، کودکان خردسال به صورت کامل از احساسات برخوردار نیستند و در نهایت، امکان دارد تجارب دوران کودکی با همان اهمیت احساسی که در دوران نوجوانی یا بزرگسالی داشته در ذهن ثبت نشود.