سایه در سالی مرد که دانست....
ابتهاج منتقدانی دارد از شیوه عملکردش در رادیو و کنار گذاشتن اساتیدی چون فرهنگ شریف و اکبر گلپایگانی ..
آیین باور - هوشنگ ابتهاج یا سایه شاعر گمنامی نیست که بگوییم که بود و چه کرد. منتقدانی دارد از شیوه عملکردش در رادیو و کنار گذاشتن اساتیدی چون فرهنگ شریف و اکبر گلپایگانی ، عاشقانی دارد که ارغوان خانه اش را نادیده می ستایند و شعر هایش را زمزمه می کنند. دیروز در فضای مجازی کمتر ادبیات خوانده و علاقمندی بود که نامی از وی نبرده باشد.
اما سخن اینجا از یک پیش بینی دیرینه است در تعیین زمان مرگ او که از خردسالی نقطه پایان زندگی را برایش مشخص کرده بود.
درگذشت شاعر در سالی است که از خردسالی انتظارش را می کشید.
ششم اسفند 1400، در سالروز تولد هوشنگ ابتهاج یادداشتی در عصر ایران منتشر شد که داستان عجیبی داشت: نویسنده مطلب - مهرداد خدیر
" 94 ساله شدن سایه هم جای خوشحالی دارد هم نگرانی. خوشحالی به این خاطر که این بخت و فرصت را داشته و یافته که بیش از اکثر قریب به اتفاق شاعران و نویسندگان این سرزمین، در این جهان بزیَد در حالی که چشمۀ خلاقیت او همچنان جوشان است و هوش و حواس خود را از دست نداده است.
"سالها پیش سایه در بیان خاطرهای گفته بود هشت نُه ساله بوده یکی از هم کلاسیهای او از هوشنگ ابتهاج و دو نفر دیگر میخواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آیندۀ آنان را پیشگویی کند.
آن مرد گویا روحانی و اهلدل بوده و چند مورد را برای هر یک مینویسد. سایه میگوید چون از آن دو نفر بعدها جدا شدم نمیدانم آنچه دربارۀ آنان گفته بود تحقق یافت یا نه. اما دربارۀ من گفته یا نوشته بود که آیندۀ تو با «سخن» گره میخورد و "خانوادۀ پرجمعیت"ی تشکیل میدهی و "94 سال" زندگی میکنی!
سایه میگوید: وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی میشناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی 49 ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال میکردم 94 که خیلی دور از دسترس است چون زمان ما 70 سال هم زیاد بود و احتمالا نوشته یا گفته بوده 49 ولی همکلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته 94 و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک وقت در 49 سالگی از دست بروم!
این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر #شفیعی_کدکنی نقل میکند و استاد میگوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن، هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم میشود و همان 94 سال درست است. سایه هم در پاسخ میگوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیشگویی را باطل نکند!"
اینک و با تکمیل 94 سالگی سایه، پیش بینی سوم آن مرد اهل دل و راز و رمز - که لابد خود نیز اکنون رخ در نقاب خاک کشیده - درباره هوشنگ خردسال آن روزها به واقعیت پیوسته است و سایه در سالی چشم از جهان فروبست که از کودکی در انتظارش بود.
هر چند که جای دریغ و تحسر و افسوس دارد که اینک سایه در میان ما نیست ولی چه خوب که جای 4 و 9، اشتباه نشده بود و شاعر دوست داشتنی ما، 94 سال زیست و ای کاش بیشتر می زیست که به اندازه تمام سال هایی که از این پس نخواهد بود، کلمات به روایت او نخواهند رقصید، مانند این شعر او که درباره#مرگ است:
هرگز از مرگ نترسیدم من
مگر امروز که لرزید دلم
داشتم با کیوان
درد دل میکردم
یادم آمد ناگاه
آخرین مانده از آن جمع پراکنده منم
چه کسی خواب تو را خواهد دید
چه کسی از تو سخن خواهد گفت
آه، پوری هم رفت
گفت پوری با ماست
سایه جان ما هستیم
ما صدای سخن عشقیم
یادگار دل ما مژده آزادی انسان است.
کلن - خرداد ۱۴۰۰
هوشنگ ابتهاج در سال ۱۳۱۸ با موسیقی و سرودن شعر آشنا شد. وی در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزل سرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران مشغول به کار بود.
وی از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران، پس از کنارهگیری داوود پیرنیا و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزلهای او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده است.
کدخبر: 940
نویسنده: فریبا کلاهی
تعداد بازدید: 1563