آیین باور- انسان های نخستین حدود بیست و دو هزار سال پیش به ثبت تصاویر در دیوار غارهای مسکونی پرداختند که شاید بتوان گفت نخستین سند مکتوب در تاریخ تمدن بشری است. از آن پس تقریبا هفده هزار سال طول کشید تا هنر خط و نوشتار، شگفت انگیزترین دستاورد انسان، بوجود آید.
باستان شناسان معتقدند که احتمالا انسانهای اولیه علامتهای مکتوب را به منظور حفظ حکایتهای خود و تاریخ نویسی ابتدایی به کار گرفته اند. ده ها هزار سال است که طرح گونه ها، علامتها و اشکال به عنوان وسیله ای برای ارتباط پیامهای ساده بین انسانها به کار می رود. تاریخچه خط و الفبا فرایندی طولانی دارد و این فرایند به کندی و با پیچیده گی پیش رفته است. تا جایی که اسناد نشان می دهد، خط و نوشتار در “میان رودان” یا همان بین النهرین سرزمین بین دو رودخانه دجله و فرات، آغاز شد.
تاریخ خطهای جهان/ یوهانس فریدریش / ترجمه فیروز رفاهی
بخش اول
اگر آغاز نگارش را از زمانی بدانیم که بشر خواسته است آنچه را که میاندیشد نقش کند، پس نخستین تصاویر روی سفالها نخستین گام برای نوشتن است و از آنجا که موطن اولیه سفالهای منقوش نواحی غربی سرزمین ایران است، پس در آغاز این شاهراه فرهنگی، سرزمین ما جای دارد. ولی خط به معنای واقعی آن در بینالنهرین از حدود پنج هزار سال پیش پا گرفت و سومر جایگاه اصلی آن است. ما تاریخ اساطیری خط را از همین جا آغاز می کنیم:
نخستین و مهمترین شهری که پس از طوفان در آن پادشاهی از آسمان فرود آمد، کیش بود. اما اوروک (موطن #گیلگمش) دولتشهر قدرتمندتری شد. سومریان روایت میکنند که المرکر، پادشاه دولتشهر اوروک و بهقولی بنیانگذار آن، که میخواست بر فرمانروای شهر آباد و ثروتمند ارته (Aratta) پیروز شود، باعث اختراع خط شد و با نوشتهای چنان دامی بر سر راه رقیب گسترد که راه گریز را بر او بست.
المرکر دومین پادشاه پس از #طوفان است که گیلگمش پنجمین آن است. المرکر سه بار فرستادهای با عصای پادشاهی و نماد قدرت نزد شاه ارته میفرستد. شاه ارته آگاه است و میداند اگر آن را در دست بگیرد، شکست را پذیرفته است. المرکر چهارمین بار فرستاده را با حیلهای جدید گسیل میکند. او خط و لوحهای گلی را که خط بر آن نوشته شده بود، اختراع میکند و بر آن فرمان خود را مینویسد. شاه ارته برای خواندن پیام مجبور میشود آن را در دست بگیرد. روی لوح نوشته شده بود: «میخ فرو رفته است». این مفهوم بهیاری نشانهای خطی بیان شده بود و درونمایه آن، پذیرش فرمانروایی المرکر را بهدنبال داشت.
بخش دوم
با این داستان سومریها خط را اختراعی انسانی براساس مکر و حیله میدانند اما زبان ایزدی است. واژگان زبان منشا الهی و از این رو، تقدس دارند. با نگارش، انسان کلمات زبان را در نشانهها زندانی میکند و خط نوعی تخطی انسان از سیطره خدایان است.
در هزاره اول قبل از میلاد، اسطوره دیگری در بینالنهرین نقل شده است که موجودی نیمه الهی به شکل انسان_ماهی از دریای سرخ برمیآید، راه و روش نگارش را به آدمیان میآموزد و دوباره به اصل خود باز میگردد.
داستان دیگری نوشته را به پیش از طوفان میبرد و روایت شده است که خدایان زمانی که قهرمان طوفان (اوتنایش تیم Utan _ fiv _ tim) را از قریبالوقوع بودن طوفان باخبر کردند، دستور دفن کردن لوحههایی را هم که بر آنها نوشته بود صادر کردند. بعدها وقتی از توانایی فرهنگی آشوربانیپال سخن گفته میشد، او را در حدی از توانایی میدانستند که میتوانست نوشتههای روی الواح پیش از طوفان را بخواند.
شروع نگارش در اسطورههای دیگر بینالنهرین با ایزد «نابو»، پسر مردوک، است که به خدای دبیر و خدای دانشمند معروف است و نامش در نام بسیاری از پادشاهان بینالنهرین آمده است. نابو را حامی دبیران دانستهاند. دبیران این ناحیه طبقه مقتدری را تشکیل میدادند و توانستند خدای خود را به بالاترین حد برسانند. در کنار ایزد نابو، ایزدبانویی به نام نسبه (Nisabah) دیده میشود که با خط ارتباط دارد. او را ایزدبانوی نگارش، هوش، ریاضیات و نجوم میدانند.
در مصر، ثوت /توث (Thot _ Toth) خدای منطقه هرموپولیس را، با بدن انسان و سر لکلک، مخترع خط میدانند که از سوی رع (Ra) بر خط هیروگلیف معرفت یافت و نگارش را به آدمیان انتقال داد. تصویر ایزد بانویی به نام سسهت (Seshat) نیز که خدای سالنامههاست، روی روایتی بازمانده از این دوران دیده میشود.
در یونان، در میان خدایان اصلی المپ ایزدی موکل بر نگارش وجود ندارد اما در میان گروه نه گانه ایزدبانوان مشهور به «موز»که الهامبخش شعر و رقص و تاریخ و … هستند، شاید بتوان کالیوپ را ایزد نگارش دانست که همیشه لوح و قلمی در دست دارد.
بخش سوم
نگارش نقش چندانی در اساطیر #هندی نیز ندارد چون «برهما» جهان را با گفتار میآفریند. در سنت ودایی، برهمن نیست که سخن میگوید بلکه «ودا» است که از زبان او شنیده میشود. اگر وردهای منتره (کلام مقدس) به بهترین صورت خوانده شود، اثر سحرآمیزی پدید میآورد. در این اساطیر، کلام مقدستر از آن است که به قید حروف درآید. گفتار در سنت هندی به دم و به زندگی مربوط است در حالیکه نوشته به تن. با این حال، ایزدبانو سَرَسوتی ایزدبانوی بلاغت و خردمندی و دانش است که هم زبان و هم نگارش را بر انسان آشکار کرد.
در ایران نیز به دلیل تقدسی که به گفتار مقدس (منثره) داده میشود و به دلیل اهمیت فوقالعاده ایزد مانثرسپند، ایزد موکل بر کلام مقدس، خط مقامی نمییابد و قدرت آن هرگز همپای نیروی جادویی سخن نمیشود. از این رو، تمایل بیشتر به ادبیات شفاهی است. در فرهنگ ایران، خط پدیدهای دیوی است و هنری است که تهمورث (ملقب به زیناوند بهمعنی هوشیار) آگاهی آن را از #دیوانی که به بند کشیده است، به دست میآورد و در ازای به دست آوردن این علم آنان را رها میکند: «نوشتن به خسرو بیاموختند/ دلش را به دانش بیافروختند».
در اوستا هم صحبتی از خط نیست. در متن پهلوی مینوی خرد، تهمورث دیوان را اسیر خود کرد و ۷ نوع خط از آنان آموخت. بیشتر تواریخ اختراع خط را به تهمورث نسبت میدهند اما در برخی روایات، به جمشید و کیومرث و ضحاک نیز نسبت داده شده است.
به نظر ایرانشناس دانمارکی، آرتور کریستنسن، نام تهمورث ماخوذ از واژه ای سکایی است. انتساب فن نویسندگی به تهمورث باید از قدمت بیشتری برخوردار باشد. احتمالا” سکاییان در مهاجرتهای خود به مردمانی برخورد کردند و فن نویسندگی را از آنان آموختند و بعد در اساطیر ایران، این موضوع به ستیز تهمورث با دیوان نسبت داده شد.
شاید بتوان گفنت دئوهها نخست خدایان باستانی بودند، بعد تبدیل به خدایان بیگانه و دشمن شدند و سرانجام در سلک نیروهای اهریمنی درآمدند.
بنابر سنتی که به احتمال زیاد به دوره ساسانی بازمیگردد، زردشت اوستا را به ۷ زبان آورده بود که هر یک طبعا” خط خاص خود را داشتند و شاید همین روایت ریشه آن ۷ نوع خطی باشد که تهمورث از دیوان باز ستانده بود. با توجه به نظامهای گوناگون خط بهدست آوردن عدد ۷ کار مشکلی نیست.
استوره / اسطوره
واژه اسطوره، که به نظر می رسد، هم ریشه با واژه های story و history باشد، و هم معنی با آنها، دارای ریشه هند و اروپایی است. و با آن که به صورت جمع، بارها در قرآن آمده است، آرتور جفری در کتاب واژه های دخیل در قرآن مجید، اقوال گوناگونی از اندیشمندان نقل کرده که آن را از ریشه های یونانی و سریانی دانسته اند. (صص ۱۱۵-۱۱۶) بنابراین، نوشتن این واژه در فارسی به شکل «#استوره» درست است ولی شکل جمع اساطیر، بر بنیاد قواعد دستوری زبان عربی ساخته شده است و با دگرگون کردن صورت نوشتاری به «اساتیر»، معنای درستی ندارد زیرا در فارسی «جمع مکسر» نداریم.
البته پیروی از املای رایج اسطوره نیز نادرست نیست زیرا هم در نوشتار ادیبان و بزرگان زبان فارسی به کار رفته است و شهرت دارد، و هم واژههای دیگری مثل افلاطون، ارسطو و … نیز که از ریشه های غیر عربی وارد فارسی شده اند، به املای عربی رواج دارند، و تا زمانی که خط فارسی فرایندهای تاریخی را شکل کلمات را معتبر می داند، می توان از آن استفاده کرد و بهتر است در اصلاح آن کوشید. از این پس در این کانال هر دو املای استوره/اسطوره به کار می رود تا شکل املایی جدید نیز رواج یابد.
توضیح:
مقاله حاضر متن کوتاه شده سخنرانی دکتر #ژاله_آموزگار، اسطورهشناس و استاد دانشگاه تهران، است که در همایش بینالمللی «از لوح تا لوح» در تهران ایراد شده بود.